مستند «بانو» را میتوان یکی از بیادعاترین و سرراستترین مستندهای سالهای اخیر سینمای مستند ایران دانست؛ اثری موقر و متین که ادا درنمیآورد، از شعار دادن پرهیز میکند و از هرگونه تلاش اضافه برای احساساتی کردن مخاطب ابا دارد. «بانو» روایت هشتاد و دو دقیقهای سرپا و خوشساختی از زندگی بانو عصمت احمدیان، مادر شهیدان ابراهیم و اسماعیل فرجوانی و یکی از قهرمانان زن خطه اهواز است.
مستند با مقدمهای نسبتا طولانی و توضیح گنگ عناصر مختلف زندگی حاجیه خانم احمدیان آغاز میشود؛ به طوری که در بیست دقیقه ابتدایی گمان میرود با مستندی ساده درباره زندگی یک زن کارآفرین ایرانی طرفیم و احتمالا در ادامه فیلم از ریتم خواهد افتاد. اما در کمال ناباوری، و دقیقا در جایی که احتمال میرود مخاطب عطای تماشای ادامه مستند را به لقایش ببخشد، مستندساز موفق میشود به نحو جذاب و گیرایی از مسئله اصلیاش پرده بردارد. از اینجاست که «بانو» پروژه کنکاش در فراز و نشیبهای زندگی قهرمانش را به نحوی چشمگیر آغاز میکند.
نریشنهای به اندازه و روان با صدای ثریا قاسمی، بدون اینکه به شعار بزند، دیگر عنصر مهم «بانو» را تشکیل میدهد. البته که استفاده از صدای یک بازیگر شناخته شده در چنین مستندی جای سوال دارد، اما عجالتا میتوانیم در این مورد به سلیقه فیلمساز احترام بگذاریم. با این حال، روایت اول شخص نریشنها، با توجه به این که شخصیت اصلی اثر در بخشهای دیگر مستند با دوربین گفتوگو میکند، قابل توجیه نیست. به نظر میرسد در این مورد روایت دانای کل یا سوم شخص در نریشنها میتوانست گزینه بهتری نسبت به روایت دوپاره از زاویه دید یک نفر در قالب دو صدا، باشد. وجه مثبت متن نریشنها اما در این نکته نهفته است که به نظر میرسد فیلمساز یا اساسا براساس داشتههای مستندش متن را نوشته، یا اینکه موفق شده به نحوی اصولی و بسیار دقیق، نریشنها را با اسنادی که در دست داشته تطبیق دهد. ظرافتی که مستندساز در این زمینه به خرج میدهد، باعث شده روایت شنیداری در بخشهای مختلف، با اسناد بصری در خور توجه، از عکسهای خانوادگی گرفته تا فیلمهای ضبط شده در جبهه و فایلهای صوتی، ترکیب شوند و همراهی مخاطب با قصه را مستحکمتر کند.
روایت «بانو»، علیرغم نقاط قوت پرتعداد و مهمش، ضعفهایی هم دارد که از مهمترین آنها میتوان به رها شدن و نافرجام ماندن برخی برشهای قصه زندگی پر فراز و نشیب بانو احمدیان اشاره کرد. به طور کلی، مشکل روایت مستند در این است که اساسا تصویر شماتیک روشنی از روزگار کنونی خانواده فرجوانی به دست نمیدهد و بیننده بهجز پدر و مادر شهیدان و یک نما از یکی از نوهها، تصور روشنی از سرنوشت خانواده حاصل نمیکند. از حوالی دقیقه چهل به بعد، روایت تمام تمرکزش را روی شهید اسماعیل فرجوانی میگذارد، درحالی که پرسشهای بیننده از نحوه شهادت شهید ابراهیم فرجوانی و نیز سرنوشت دختر جانباز این خانواده، بدون هیچ توضیح روشنی، بیپاسخ باقی میماند. تاکید بیش از اندازه فیلمساز بر گفتوگو با مادر و پدر شهید، در کنار غفلت عمدی یا سهوی از گفتوگو با دیگر اعضای خانواده یا حتی اقوام و آشنایان، ابعاد شکوفا نشده پرترهای را که مستند «بانو» به دنبال ارائه آن است، ذبح میکند. ایجاد تنوع در ترکیب مصاحبهشوندگان میتوانست ریتم مستند را بهبود ببخشد و «بانو» را به اثری دست نیافتنی در فضای مستندسازی امروز ایران تبدیل کند.
مهمترین نقطه قوت مستند در روایت اما، بدون تردید، لحن عجیب و پر از ظرافتی است که بدون دخالت مستقیم کارگردان، با دقت از لابلای حرفهای بانو احمدیان بیرون کشیده و به مخاطب منتقل میشود. چیرهدستی و دقت نظر فیلمساز در برشهایی از فیلم خودنمایی میکند که بعد عاطفی این مادر و نقل خاطرات هولناک و محیرالعقول از مجروح شده و شهادت فرزندانش، بدون استفاده از موسیقی حجیم و سوزناک، و حتی بدون تلاش برای آه و اشک گفتن از مخاطب، به بهترین نحو ممکن و با کمترین اغراق منتقل میشود. در واقع، فیلمساز موفق شده با دقتی مثال زدنی تمام آن حس خیرهکنندهای که در واقعیت وجود داشته را از دل جملات به ظاهر ساده و عمق چشمان قهرمانش بیرون بکشد و مخاطب را در مواجههای اصیل با بانو تنها بگذارد.
مهمتر آنکه کارگردان «بانو» از طرف دیگر پشت بام هم نیفتاده و کاملا حواسش را به مرعوب نشدن و واندادن روایت جمع کرده است. موضوع از این قرار است که مستندی با این حجم عجیب عواطف، به سادگی میتواند از دست کارگردانش خارج شود و تمرکز بیش از حد بر وجود تراژیک چنین داستان قهرمانمحوری، ممکن است کل مستند را با لغزش روایت به باد بدهد. کارگردان این مستند اما، به خوبی متوجه شور زندگی و وجه پویای شخصیت قهرمان رنج کشیدهاش هم بوده و از همان ابتدا با پرداختن به فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی بانو احمدیان، و نیز با بهرهگیری از تصاویر بکر طبیعت، روحیه پولادین و امید به زندگی باورنکردنی قهرمانش را هم به تصویر میکشد تا الگوی کمنقص و مطابق با واقعیتی از آنچه درکش کرده، به مخاطب تقدیم کند. این گونه است که زمان مناسب در ارائه نقاط کلیدی روایت و برگ برندههای مهم قصه، در کنار به کارگیری باسلیقه و هنرمندانه عناصری مانند تصاویر، موسیقی، نریشن، اسناد و هدایت گفتوگو ، نهایتا «بانو» را به مستندی خوشساخت و به یاد ماندنی تبدیل کرده است.
نویسنده: محمد عنبرسوز
کپی برداری و نقل این مطلب تنها با ذکر نام بلاگ سینمامارکت جایز می باشد.