جام تهی
جام تهی
مرز بین غربت و خونه کجاست؟
وقتی آغوش تو دنیای منه
دور سایه ت رو زمین خط میکشم
هر چی که این ور خط وطنه
واسه یک لحظه تماشا کردنت
دل این آینه را خون نکن
دیگه با توفانت اقیانوس من
این همه جزیره رو مجنون نکن
من رو زیر سایه ی خودت بگیر
تو مثل خواب ستاره روشنی
بزا دنیا دورمون خط بکشه
وقتی تا آخر این خط با منی
پره گوهی هر طرف می بینمت
واسه من فرهاد تو بودن بسه
تا منو به خواب شیرین نبری
دست من به بیستون نمی رسه
تو دماوندی که زیر بار کوه
خم نمی شی به هوای عشق من
تا منو داری کنار شونه هات
قید شونه های البرز رو بزن
تو که بیداری هنوزم کوچه ها
شب به شب مهتابو حاشا می کنن
هنوز وقتی به غربت می رسم
من رو با اسم تو پیدا می کنن
وقتی آغوش تو دنیای منه
دور سایه ت رو زمین خط میکشم
هر چی که این ور خط وطنه
واسه یک لحظه تماشا کردنت
دل این آینه را خون نکن
دیگه با توفانت اقیانوس من
این همه جزیره رو مجنون نکن
من رو زیر سایه ی خودت بگیر
تو مثل خواب ستاره روشنی
بزا دنیا دورمون خط بکشه
وقتی تا آخر این خط با منی
پره گوهی هر طرف می بینمت
واسه من فرهاد تو بودن بسه
تا منو به خواب شیرین نبری
دست من به بیستون نمی رسه
تو دماوندی که زیر بار کوه
خم نمی شی به هوای عشق من
تا منو داری کنار شونه هات
قید شونه های البرز رو بزن
تو که بیداری هنوزم کوچه ها
شب به شب مهتابو حاشا می کنن
هنوز وقتی به غربت می رسم
من رو با اسم تو پیدا می کنن
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |