با صدای چند ضربه به شیشه ازخواب بیدارشدم،اول فکرکردم صدااز پنجره میاد،تا این که صدارو از آینه شدم
با صدای چند ضربه به شیشه ازخواب بیدارشدم،اول فکرکردم صدااز پنجره میاد،تا این که صدارو از آینه شدم
افسوس از افسار های متحرک ب شرط کبودی
مهم است !
مهم ....
تیتر هارا پاره ...مقصد هارا بی باور ....اشتها هارا کور کنید ....منزه نباش
اشترها در مسیر ب هیچ فک نمیکنند جز پاهای بین کوهان ...کی گفت ک تشنه نمیشوند ؟
مزخرف ترین حرفا بی خبر بودن از حسه امره طبیعی عنصر و مقامی دیگر است ....
بی سبب اشتیاق هایی میمیرند ..تمبر ها ب این گونه شده اند ...:
کیلو متر ها بهونه میخواهند ..
حال یک ترافیک و شیشه ای تا نیمه خاموش ....استرس از صدای کیفیت ترانه های ماشین های مستقر پشت قرمزی دیگر ...فوت آن موسیقی ک من دنبالش بودم ...
عینک آفتابی چه مرموزانه حالت نگاهم را دور میکرد ....زنی کنار خیابان با صندل تابستانه اش و پاهای عرق کرده و موهایی چسبیده ب پیشوان و یک بطری آب معدنی و ناخن هایی ک لاک هایش نصفه خشک شده بود ....همین او گذر کرد .....
بعضی اوقات مهم ترینه نسبت ها همان حسی میشود ک نا آشناست و گذر کردن از آن شاید سهل و شاید غیر ممکن ....بسیار از مقولات متنوع اما حادثه ساز اتاق یک ذهن ۴× ۴ رسوب گرفته است ...ن میشود بر آن اسم طنز گذاشت ن میتوان تصورش را ساده از چشم و فکر کرد ..
بهران های پشته هم خوابیده تبادل نظر میکنند راجب : کمبود تن های آماده ب رزم ...و از طرفی دیگر ...اختلاص ها در پی جبران این کمبود ...
حصاری از حصار های بی حصار ه حصاره نگر ...
ایلومیناتی های گران بها و کیلومیناتی های فرسوده .....چه در عمق فکریت رویت میشود ؟
یک دم نکبت وارانه اسیر میشوی و یک دم از آزادیه بیش از حد دل تنگ ..
چه کسی بود ک اولین بار دروغ را رواج ....آن اولین نفرها ک بوده اند ....ک روی حرفشان بوی بی باوری میداد ...کدام نسلی پذیرای شخصی بود ک عصیان را تحمل کرد و لب دوخت..
حسه اسارت در اولین شروع های اشباه شده .....