وسواس فکری
وسواس فکری
از پنهون کاری متنفرم ولی اون دوست داره
اگ اینه باشه
نه اینکه بخام مثه خودش باشم
هر روز باهاش غریبه تر میشم
فک کنم اینطوری برا فکر خودم و تمرکزم بهتره
هر چی غریبه تر بشم ازش بیشتر به زندگی تک نفره ام میرسم
بعضی پنهون کاریا مثه خوره میفته به فکر آدم و هزارتا احتمال
راستی امروز میخام ک اون قضیه رو بهش بگم و برای همیشه خلاص کنم این سایه ی ذهنیمو
تا چه پیش آید
بعد گفتنش میدونم نیاز به زمان داره
منم نیاز به سرگرمی ک ازش دور باشم
و یکشنبه شروع روز کاریه منه
و چقدر بابت اینها از خدای یکشنبه ها ممنونم
من یک زنم
پر از احساس
حتی گاه دشمن خودم میشم
اما همیشه دنبال صلحم
فیلم confessions of a shopaholic یجورایی فیلم زندگیه منه
اینکه با گفتن حقیقت چیزایی ک داریم بعد یه مدت سردرگمی می مونن یا نه ؟
میدونی اون داره واسه یکی دیگه کار می کنه ک می تونه خودش اینکارو انجام بده و بالاخره بعد مدتها بهش گفتن به این نتیجه خودش عملا رسید
و من و چیزای اطرافم
من و دوست دختر صمیمی ام
پیش بینی برخوردش
و برخورد اون وقتی حقیقت رو بفهمه