حضور فیزیکی ممنوع
حضور فیزیکی ممنوع
باز دلم آروم نشده
تموم موهای تنم مدام مور مور میشه و ناخودآگاه اشک تو چشام می آید
باید حضور فیزیکیمو از زندگیش بکشم بیرون
این حضور فیزیکیه اس زجرش میده
فقط دلش میخاد مطمعن باشه که من هستم
حضور معنوی نه فیزیکی
به زبان های مختلف خواست بهم بفهمونه ک یجوری کارام داره جلو پیشرفتشو می گیره
یبار بهم گفت کاش بهت نگفته بودم و الان
الان بهم گفت که وقتی نبودم و وقت واسه چیزایی که مهم نیستند و اصل نیستند ، نمیزاشته موفق بوده.
باشه خیلی کمتر از قبل میشم
مثه روح
بدون جسم
اینطوری حداقل تو فکرش کارامو سرزنش نمی کنه و عصبانی نمیشه و فضای ذهنش برا کاراش خالی می مونه
اما خودم چی ؟
من که به فراموش کردن خودم عادت دارم
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |