روز مرد
روز مرد
امروز قرار بود بریم دره قاسملو همه چی هم آماده بود ولی خواهر شوهرم اینا نتونستن بیان مام دیگه نرفتیم.امروز روز مرد روز پدر...برا پدر شوهرم یه ادکلن و برس خریدیم برا امیرمم نشد چیزی بخرم ینی خودش گفت نخر بمونه ماکو که رفتیم یه دست کت و شلوار ترک بخر منم گفتم عزیزم یه موقع رودرواسی نمونیا فقط همینو میخای آخه روز مرد کت و شلوار اونم ترک عجبااااا من تو ذهنم یه تی شرت داشتم نهایتا یه کتونی خلاصه دلم نیومد ضایعش کنم گفتم انشااله...
نورایی خییییلی بلا شده دیگه کامل میتونه جملات رو بگه انقد شیرین حرف میزنه و ادا اطوار درمیاره که نمیتونم توصیف کنم چقددددد خوردنی شده...
خدا رو شکر همه چی عالیه خوب میگذره آرامش بعد از مدتها زنگ در ما رو هم به صدا درآورده...
پ.ن مواظب مهربونیا باشین دنیا دو روزه
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |