دلتنگ گردشم
دلتنگ گردشم
اینجا هوا عالیه ...
دلم یه گردش تو باغمون میخواد! تو باغ خانوادگیمون...همه دور هم عین قبلا آ !
و پسر عمه بساط جوجه کبابو راه بندازه که همیشه از روز قبلش همچیو آماده میکردن...
خانواده ی ما ، عموهام ، عمه هام....وای خدا چقد شیرین بود ! همیشه عید نوروزا این گردش خیلی لذتبخش اتفاق می افتاد :]
صبح حرکت میکردیم به سمت کوه نمک ....بعد کلی کوهنوردی میرفتیم باغمون و اونجا کباب میزدیم و بگو بخند !
چقد دلم تنگ شده برا دور هم بودنمامون...
حالا همه پخش و پلا شدن...یکی شوهر کرده توی یه شهر غریب یکی بچه داره نمیتونه و خلاصه هرکدوم گرفتار یه چیزن !
همه درگیر زندگی خودشون...
+ بچه ها دعا کنید دختر عمه م دوقلوهاشو سالم بدنیا بیاره
خیلی سختی کشیده....بعد از دوتا بچه های دیگش که مردن:(
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |