بی وفا
بی وفا
قول دادم که دگر هیچ، نگاهت نکنم
عشق چون پُر شَرَرَم را، تباهت نکنم
گرچه خوانم که شوی عاشق شیدا، اما
عمر عاشق شدنم را، به راهت نکنم
حاصل عشق،سوختن و ساختن است
بی سبب پاکی دل را، گناهت نکنم
روز و شب در هوس دیدن روی ماهت
من دگر هیچ نظر روی ماهت نکنم
چون گدایان سر کُوی تو مانده ام
ای که افسوس ،شهره شاهت نکنم
بی پناهی مرا هیچ کسی، یاور نیست
عاشقان را ز سرایت، به پناهت نکنم
فکر دیدار تو بوده است که مجنونم کرد
گرنه که از عشق سرم، آگاهت نکنم
راهم از دیدن رویت کج مانده است
تا که چون سر ننهی، به راهت نکنم
همه عمر در هوس دیدن روی تو گذشت
بعد از این باقی عمرم، که تباهت نکنم
رهنمایت همه را از غم تنهایی گفت
قول داده دگر هیچ ، نگاهت نکنم
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |