بیست و دوم آذرماه
بیست و دوم آذرماه
یکشنبه بیست و دوم آذرماه سال نود و چهار روزی بود که یک نفر از جمع شاعران خراسان کم شد. برادرم سید ابوالفضل، عصر یکشنبه تلفنی خبر داد که علی حاتمی درگذشت. این خبر برایم بسیار سخت بود. تازه با هم خداحافظی کرده بودیم. تازه با هم حرف زده بودیم. داشتم می رفتم قم با هم خداحافظی کردیم و قم هم که رسیدم تلفنی با هم حرف زدیم. اما فردای آن روز سید ابوالفضل تماس گرفت و گفت چه غم بزرگی دلهای دوستان خراسانی را تصرف کرده است. ارتباط ما چند نفر یک ارتباط عادی دوستانه نبود. ارتباطی عاطفی بین ما چند نفر بود. این [ما چند نفر] را که می گویم یعنی علی حاتمی، سید ابوالفضل مبارز، ابوالفضل عصمت پرست، سید مسلم موسوی، مسعود یوسف پور و برخی دیگر از عزیزان.
علی حاتمی شاعری بود که بیش از هر چیز ویژگی های نیک اخلاقی اش نمود داشت.دوست دارم در این چند سطر کمی از ویژگی های اخلاقی او بنویسم. رابطه ی علی حاتمی با فرزندانش آقا عباد و ایمان عزیز، دوستانه و صمیمانه بود و من بارها می دیدم این صمیمیت را. او علی رغم سختی ها، سرشار از شادی بود و هرگاه ما را غمگین می دید سعی می کرد با حرفها و خنده هایش فضا را عوض کند. گاهی اگر ناراحتیی با دوستانش داشت در کمترین زمان ممکن خودش پیش قدم می شد.دلی شفاف و زلال داشت، متواضع بود و اهل خودخواهی و خود بزرگ بینی نبود. ناراحت شدن هایش هم شفافیتی خاص داشت. اهل دو رویی و نفاق نبود. ارادتی خاص به فرزندان اهل بیت و سادات داشت. شوخی هایش همیشگی بود و تبسم پیوسته بر لبش منقش بود. این اربعین کربلا بودیم و از کربلا که برگشتیم، گفت همکارانم می گویند: محل کار بدون تو خیلی سوت و کور است. اما حالا با پر کشیدنش ...
سید حسن مبارز