سوکورو تازاکی / هاروکی موراکامی
سوکورو تازاکی / هاروکی موراکامی
عنوان: سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای زیارتش
ترجمه: امیر مهدی حقیقت
ناشر: چشمه
موضوع: داستانهای ژاپنی
چاپ 3 بهار 94
*** میتوانی روی خاطره ها سرپوش بگذاری، یا چه میدانم، سرکوب شان کنی، ولی نمی توانی تاریخی را که این خاطرات را شکل داده پاک کنی. هرچی باشد، این یادت بماند، تاریخ را نه میشود پاک کرد و نه عوض، مثل این است که بخواهی خودت را نابود کنی.
"صفحه 37"
*** برخی فکرها هست که، در هر صورت، مجبوری پیش خودت نگه شان داری.
"صفحه 40"
*** گاهی استعداد داشتن ممکن است چیز خوبی باشد. تو خوش قیافه ای، توجه ها را جلب میکنی؛ اگر خوش شانس باشی، پول هم در می آری. زن ها دوروبرت می آیند. از این منظر، استعداد داشتن از استعداد نداشتن بهتر است. ولی استعداد به تنهایی وقتی کار میکند که پشتوانه اش یک تمرکز فیزیکی باشد و ذهنی سرسخت و سرکش. کافی است یک پیچ در مغزت شل شود و بیفتد، یا ارتباطی توی تنت مختل بشود تا تمرکزت از بین برود، مثل شبنم دم صبح محو بشود.
"صفحه 73"
*** هیچ فکر کرده اید بعد مرگ چی میشود؟
-دنیای پس از مرگ، زندگی پس از مرگ؟ این جور چیزها؟
هایدا به تأیید سر تکان داد.
- میدوریکاوا سرش را خاراند و گفت"تصمیم گرفته ام فکرش را نکنم. وقت تلف کردن است به چیزهایی فکر کنی که نمیتوانی بدانی؛ به چیزهایی که حتا اگر بدانی هم نمیتوانی تأیید کنی. در تحلیل نهایی، این هیچ فرقی ندارد با همان لغزندگی فرضیه ای که داشتی حرفش را می زدی.
"صفحه 80"
*** هر قدر همه چیز سطحی و کسالت بار باشد، زندگی باز ارزش زندگی کردن دارد. صفحه 81
*** تو باید بتونی از پس چیزی که زندگی سر راهت میگذارد بربیایی. لازم است هرقدر میتوانی، از نخ منطق استفاده کنی و ماهرانه همه چیزهایی را که ارزش زندگی کردن دارند به خودت بدوزی.
"صفحه 81"
*** سارا به تأیید سر تکان داد: لازم است یک راست چشم تو چشم گذشته نگاه کنی، نه مثل یک پسر بچه ساده دل زخمی؛ مثل یک آدم بزرگ حسابی که روی پای خودش ایستاده. آن هم نه برای این که چیزی را که دلت میخواهد ببینی؛ نه. برای این که چیزی را که باید، ببینی. وگرنه بقیه ی عمرت این بار را همین طوری دنبال سر خودت این ور و آن ور میکشانی.
"صفحه 90"