دست هاي شكسته ...
دست هاي شكسته ...
+ گفتم
لباس قرمزت را نپوش
ما کمونيست نيستيم
گفتم
لباس مشکي ات را نپوش
ما آنارشيست نيستيم
گفتم
لباس سبزت را نپوش
ما فتنه گر نيستيم
گفتم در اين مملکت
فقط آدم هاي لخت را نمي گيرند ...
بعد آنها رسيدند
و سنگسارمان کردند
اوّلين سنگ را کسي انداخت
که لباسش را يادم نيست
آخرين سنگ را کسي انداخت
که مطمئن بود
آدم هايي را که سنگ مي اندازند
نمي گيرند...
سيد مهدي موسوي ...
+ گاهي حتي همين دست هاي شكسته ميتوانند
تلخ ترين سرنوشت را براي يك مردم رقم بزنند ...
تاريخ تكرار ميشود ...
دست هايي كه هزار سال است شفا ميدهد .
دستي كه هزار سال ديگر شفا خواهد داد ...
و مردمي كه تماميت خود را به اين دست و پاهای شکسته محدود كردند...
(12/10)
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |