...
...
بلــبل كه نبــوديم بخـــوانيــم به گلــزار
جغـدي شده شبـگير و به ويرانه بگريـيـم
پـروانه نبــوديم در اين مشــــــعله باري
شمـــعي شــده در ماتم پروانه بگريـيـم
بيــگانه كند در غــم ما خنــــده ولي ما
با چشـم خــودي در غم بيــگانه بگريـيـم
بگــذار به هـذيان تو طفــــلانه بخــــندند
ما هـم به تب طــفل طبيـــبانه بگريـيـم
« شــهـريــار »
+ وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا ...
+ ديگه واس من افت داره از يه سري حساي مزخرف بگم ...
از خود درگيري هاي ذهنم تا تنهايي و بي معرفتي آدما بنويسم
اين چيزا واس بچه هاس .
اما اي كاش منم بچه بودم ............................... :(
نميدونم چرا انقد با اين وب ، با خودم رودروايسي پيدا كردم
+ تا خر خره پرم ، از سر و صورتم ميزنه بيرون .
از دود سیگارای مگنا ، از توهمات ذهنم ، تا ...
استرس هاي وحشتناك ...
+ دلم از خيليا پره ........... :(
+ بهــرام نوشت :
رسیدم به یه اتاق ، پرِ دود ، پرِ سکوت
یه جوون حل شده لای صدا لای حروف
تحت نظر ، تحت شنود ولی محکمو مغرور
رفیقاش اونو ترک کردن
با دشمناشم نه دلیل واسه صلح داره نه چیزی واسه جنگ کردن
از حالم و روزش بیشتر نمیگم
کلا بعضيا قرار نیست بفمن
پس چه فایده گفتن
بعضی وقتا باید رد شد و رفت
مثل من که رد شدمو رفتم ...
+ 94/11/19 دوشنبه ... ( ........... )