آنها میخواهند و میشود و ما هم نمیخواهیم و نمیشود
آنها میخواهند و میشود و ما هم نمیخواهیم و نمیشود
توپی که تفاوت کرمان و خوزستان شد
دقیقا یک سال پیش در همین روزها بود... ورزشگاهی که دیروز جشن قهرمانی لیگ برتر را گرفت، میزبان بازی مس در پلی آف صعود به لیگ برتر برابر همین تیم قهرمان امروز بود...
بازی که اگر اتفاقات فوتبالی در آن رقم میخورد و گل سالم کریم اسلامی برای مس در آن بازی مردود اعلام نمیشد، قطعا سرنوشت فوتبال ایران را عوض کرده بود و امروز استقلال خوزستان به جای قهرمانی در لیگ برتر، به دنبال سرنوشت خود در لیگ یک بود.
اما هرچه بود اتفاقات آن بازی سبب شد که امروز و بعد از گذشت یک سال، استقلال خوزستان قهرمانیاش را در لیگ برتر جشن بگیرد و مس کرمان همچنان حسرت به دل رسیدن به لیگ برتر بماند.
شاید چرخش این توپ گرد در یک لحظه سرنوشت چند ده ساله هر دو تیم را مینویسد و جذابیت فوتبال نیز همین است که اگر برای مثال اتفاقات آن بازی به سود مس رقم میخورد امروز سرنوشتها کاملا متفاوت بود، اما خیلی اتفاقات نقش دارد که البته این توپ را به چرخش در میآورد.
اگر توپ برروی چمن ورزشگاه غدیر به سود آبیهای خوزستانی درست چرخ میخورد اما برروی ورزشگاه باهنر کرمان اشک هواداران مس را در میآورد به اتفاقاتی هم برمیگردد که البته در بیرون از این چمن شکل میگرد و در نهایت در ساق بازیکنان تیمها ظاهر میگردد.
بازیکنان خوزستانی برای بردن تیمشان جان میدهد اما در کرمان عملا این اتفاق نمیافتد و یک میل به نخواستن از درو دیوار مس میریزد که در نهایت هم همین نخواستن بر هر میلی غلبه میکند.
خوزستان امروز قهرمان میشود چون با همان اتحاد خود چه در بیرون از زمین و چه در درون زمین بدون مانع توپ هایش را به دروازه حریف میرساند اما در کرمان ما در ابتدا به فکر این هستیم که چگونه در داخل زمین و خارج از زمین از گل به خودیهایی که میخوریم جلوگیری کنیم....
خوزستان امروز لستر ایران میشود چون بدون دغدغه و با امنیت فکری فقط برروی رقابت با رقیبانش فکر میکند و همه زیر پرچم این تیم جمع میشوند ولی ما در اینجا مس کرمان خودمان هم نمی شویم چراکه اول به این فکر هستیم که چگونه قبل از بازی تمرکز خودمان را برهم بزنیم و یا اینکه زیر پرچم مس باشیم و گوشهای از ان را به نفع رقبا به اتش بکشیم.
خوزستانیها امروز شاد و مسرور در خیابانهایشان میرقصند و شادی میکنند چراکه از پائین به بالا بستر برای شادمانی آنها فراهم میشود اما ما در کرمان باید مداوم اشک برزیم و حسرت بکشیم چراکه از بالا و پائین فقط خودزنی میکنیم و به سر صورتمان میکوبیم تا همان یک ذره توان موفقیتی هم که داریم خیلی راحت با همین خودزنی نابود کنیم.
تمام تفاوت ما همین است و همین هم میشود که اگر در زمین بازی نود دقیقه هم جان بکنیم اما چون بنای کار ما بر بنای درست قرار ندارد و برای همین بازهم برای ما نمیشود که نمیشود....