مشاوره : مکر مکاران
مشاوره : مکر مکاران
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت
و به هر طریقی سعی می کرد
او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت
و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم
پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد
پس خیاط پارچه را به زن داد
سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد
و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت :
اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم
برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد
آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت
بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد
و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید
و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد
و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم
یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به
خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم
و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم
و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد
و او را برگرداند به خانه اش.
و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر می برد
و اطلاعات دیگری از شیطان نداریم
و در عصر حاضر از اینگونه زنانی که با انواع مکر و حیله
که کارشان تجسس و شیطنت در زندگی دیگران است فراوانه
و نه تنها زنان گاهی بعضی از مردان نیز نه تنها دست زنان
بلکه دست شیطان را نیز در مکر بسته اند .
و با چهره دین و استاد و عرفان وارد می شوند
و بیچاره آدمهای ساده لوحی که آنها را باور
و با دست خود به زندگیشان آتش می زنند .