سخنرانی حجت الاسلام شریفی در مورخه95/3/6حرم امام علی (ع)
سخنرانی حجت الاسلام شریفی در مورخه95/3/6حرم امام علی (ع)
سخنرانی حجت الاسلام شریفی در مورخه95/3/6حرم امام علی (ع)
موضوع:حرم شناسی
دراین مکان مقدس شخصیتهای مدفونند که در واقع ستارگان درخشانی هستند که اگرمستقلا در مکانی بودن طلعلع خاصی داشتند وهرکدام نقش ویژه در گسترش اسلام داشتند
سيد ابوالحسن اصفهاني
سيد ابوالحسن در 1284هـ.ق. در روستاي کوچک «مديسه» از توابع «لنجان» استان اصفهان ديده به جهان گشود. پس از اتمام دوره ابتدايي، وارد حوزه علميه اصفهان گرديد و از محضر بزرگاني چون: آية الله محمد ابراهيم کلباسي، حکيم قشقايي، سيد محمد باقر درچه اي، و چهارسوقي بهره مند گرديد. در 24 سالگي براي کسب سطوح عالي حوزه به نجف اشرف هجرت کرد و در درس حضرات آيات: آخوند خراساني، سيد محمدکاظم يزدي و ميرزا حسن شيرازي شرکت جست. سه سال هم در کربلا و سامرا به سر برد.
در 1355هـ.ق. پس از فوت آيت الله نائيني مرجعيت ديني و زعامت حوزه را برعهده گرفت. سيد ابوالحسن اصفهاني تنها يک فقيه نبود، بلکه خصوصيات اخلاقي از او مرجعي عارف ساخته بود.
از بارزترين خصوصيات او گذشت بود. به عنوان نمونه در 1349هـ.ق. شخصي که کينه خصوصي با ايشان داشت، فرزند برومندش سيد محمدحسن را در صف نماز جماعت به قتل رساند. قاتل پس از ارتکاب جرم دستگير و زنداني شد. خبر به ايشان رسيد، فوراً شخصي را به عنوان نماينده خود به دادگستري فرستاد تا اسباب آزادي قاتل فرزندش را فراهم کند.
از خصوصيات ديگر او ساده زيستي بود. يکي از علما در اين باره نقل مي کند: «از کوچه اي که خرابه اي در آن قرار داشت، به همراه آيت الله اصفهاني مي گذشتم، ايشان به من فرمود: من با خانواده ام پانزده روز در اين خرابه ساکن بوديم، چون صاحبخانه ما به من گفته بود که ديگر راضي نيست در خانه اش باشيم، به ناچار آنجا را تخليه و به اين خرابه منتقل شديم تا اينکه خانه ديگري اجاره کرديم.»
سيد ابوالحسن اصفهاني نسبت به مال و اموال دنيا بي اعتنا بود و با وجود اينکه خودش نياز داشت به فقرا کمک مي کرد. آيت الله محمدتقي شيرازي که از وضعيت آيت الله اصفهاني آگاه شد 500 ليره طلا برايش فرستاد تا براي خود منزلي تهيه کند. آيت الله اصفهاني آن مبلغ را به نانوايان شهر داد تا براي تهيدستان و طلاب نان بپزند.
آيت الله ابوالحسن اصفهاني در شب 9 ذي الحجه 1365 در سن 81 سالگي دار فاني را وداع گفت.
علامه حلی
علامه حلّي در شب 29 رمضان 648 هـ . ق. در شهر عالم پرور حلّه ديده به جهان گشود. در سنين کودکي به دانش اندوزي مشغول شد و به قدري پيش رفت که ملقّب به «جمال الدين» گرديد. وي در زادگاهش که در آن روزگار از مراکز علمي ـ فرهنگي شيعي به شمار مي رفت، از محضر بزرگاني چون: پدرش شيخ يوسف سديدالدين، محقق حلّي، خواجه نصيرالدين طوسي و ابن ميثم بحراني استفاده کرد. علامه حلي پس از فوت محقق حلي در حالي که هنوز 28 سال از زندگيش گذشته بود، مرجعيت تقليد مردم را به عهده گرفت.
همزمان با اين اوضاع، در ايران سلطان محمد اولجايتو در نزديکي شهر ابهر، شهري به نام «سلطانيه» بنا کرد و در آنجا به سراسر کشور پهناور ايران حکمراني مي کرد. سلطان روزي عصباني شد و در حال عصبانيت زن خود را سه طلاقه کرد، ولي بعد پشيمان شد؛ لذا علماي اهل سنت را جمع کرد تا چاره اي بينديشند. تمام علماي اهل سنت حکم به عدم زوجيت داده، گفتند: بايد از همديگر جدا شويد[1]. يکي از علما که ناراحتي سلطان را مشاهده کرد، به او گفت: عالمي در حلّه زندگي مي کند که اين نوع طلاق را قبول ندارد. سلطان محمد پيکي را به حلّه فرستاد تا علامه را به ايران بياورند. پس از مدتي علامه حلّي به دربار سلطان محمد رفت و در جلسه اي با حضور علماي اهل سنت، با دلايل متقن ثابت کرد به اين دليل که دو شاهد هنگام اجراي طلاق حضور نداشته اند، طلاق باطل و زوجيت ثابت است. پس از اين جلسه، شاه که به قدرت علمي علاّمه حلّي پي برده بود، جلسه مناظره ميان علماي اهل سنت و علاّمه حلّي برگزار کرد که در نتيجه، علامه با دلايل متقن ولايت امام علي(عليه السلام) را به اثبات رساند. پس از اين جلسه، سلطان محمد شيعه شد و به سلطان محمد خدابنده مشهور گرديد. شاه دستور داد تشيع مذهب رسمي ايران باشد و نيز به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرهاي ايران، به نام ائمه سکه بزنند و سر در مساجد و اماکن متبرکه را به نام ائمه مزيّن کنند. علاّمه حلّي 10 سال ملازم سلطان بود تا اينکه پس از ده سال در 716 سلطان فوت کرد و علامه به وطنش بازگشت.
از عادات نيکوي او اين بود که هر هفته روزهاي پنج شنبه، از حلّه به زيارت امام حسين(عليه السلام) مي رفت و اين عادت تا پايان عمرش دوام داشت.
علاّمه حلّي پس از عمري تلاش و گسترش فرهنگ تشيع در سن 78 سالگي و در 21 محرم 726 دار فاني را وداع گفت. مردم علاقمند به او، پيکر پاکش را از حلّه تا نجف اشرف تشييع کرده و در حرم مطهر امام علي(عليه السلام) به خاک سپردند. از شمال ايوان طلا دري به رواق علوي گشوده شده است. پس از ورود به سمت راست، حجره اي کوچک داراي پنجره فولادي، مقبره شريف علاّمه حلّي است. (منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان)
شيخ مرتضي انصاري
شيخ مرتضي انصاري در عيد غدير 1214 در شهر دزفول ديده به جهان گشود. مادرش که زني مؤمنه بود، قبل از تولد فرزندش در خواب ديد که امام صادق(عليه السلام) قرآني با جلد طلاکاري شده به او دادند. معبرين خواب، خوابش را به فرزندي عالم و پارسا تعبير کردند. مرتضي پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي در زادگاهش در 1232هـ.ق. همراه پدرش محمدامين ـ که از علماي دزفول به شمار مي رفت ـ به کربلا هجرت کرد. مرتضي در کربلا ماند و پدر به دزفول بازگشت. وي در کربلا از محضر شيخ حسين انصاري، شريف العلما، سيد محمد مجاهد و... استفاده کرد. در 1266هـ.ق. شيخ محمدحسن صاحب جواهر در لحظات آخر عمر شيخ مرتضي انصاري را به عنوان مرجع بعد از خود معرفي کرد و در نتيجه پس از فوت صاحب جواهر، زعامت و مرجعيت مردم را برعهده گرفت. شيخ مرتضي انصاري براي کسب فيض از علماي ديار ديگر به شهرهاي بروجرد، اصفهان، کاشان، ري و مشهد هجرت کرد و چند صباحي در اين شهرها ماندگار شد و سپس به نجف بازگشت.
ميرزا حبيب الله رشتي، شيخ انصاري را مي ستايد و درباره او مي فرمايد: «شيخ سه چيز ممتاز داشت؛ علم، رياست و تقوا. رياست را به ميرزا محمدحسن شيرازي، علم را به من داد و تقوا را با خود به گور برد.»
شيخ اعظم انصاري در 18 جمادي الثاني 1281 در 67 سالگي دار فاني را وداع گفت. پيکر پاکش را پس از تشييع در حجره غربي، متصل به باب قبله صحن اميرالمؤمنين به خاک سپردند.
منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان
مقدس اردبیلی
ملاّ احمد مقدّس اردبيلي در قرن دهم هجري در اردبيل ديده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکي، براي کسب علوم و معارف اسلامي به نجف اشرف هجرت کرد. وي در آنجا فقه و علوم نقلي را از محضر سيدعلي صائغ و فلسفه را از جمال الدين محمود فراگرفت.
مقدس اردبيلي به قدري متقي و پرهيزکار بود که به «مقدس» ملقب گشت. علامه مجلسي درباره او مي گويد: «محقق اردبيلي در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل، به مقام نهايي رسيد و در ميان عالمان متقدم و متأخر شخصيت بزرگي چون او را سراغ ندارم... کتب او داراي بالاترين مراتب دقت نظر و تحقيق است.»
شاه عباس صفوي بسيار به او علاقمند بود و از او دعوت کرد به اصفهان برود، ولي او نپذيرفت و در نجف ماندگار شد و به سروسامان دادن حوزه علميه نجف پرداخت. سيد حسن صدر در باره نقش مقدس اردبيلي در باره احياي دوباره حوزه نجف مي نويسد: «در زمان مقدس اردبيلي، دوباره کوچ علمي به نجف آغاز شد. حوزه تقويت يافت و مردم از اطراف و ديگر شهرها و بلاد، به آنجا روي آوردند و آن شهر به صورت بزرگترين مرکز علمي درآمد.»
از عادات مقدس اردبيلي اين بود که به هيچ عنوان از هيچ کس تملّق و چاپلوسي نمي کرد. در سالي از سال ها شخصي از اصفهان به نجف آمد و از مقدس اردبيلي خواهش کرد که واسطه شود تا شاه از تقصير او بگذرد، مقدس اردبيلي براي او نوشت: «باني ملک عاريت، عباس! بدان که اگر چه اين مرد اوّل ظالم بود، اکنون مظلوم مي نمايد؛ چنانکه از تقصير او بگذري شايد حق تعالي از پاره اي تقصيرات تو بگذرد بنده شاه ولايت، احمد اردبيلي.» همانطور که از متن نامه مشخّص است، او حتي يک کلمه از شاه تمجيد نکرده است.
وي در سال 993هـ . ق. در نجف اشرف ديده از جهان فروبست. او را در اتاقي که در ايوان طلا، جنب گلدسته جنوبي واقع شده، دفن نمودند.
منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان
احمد بن محمد اردبيلي از عالمان قرن دهم هجري است كه در 993 ق وفات يافت و در ايوان حرم امام علي(عليه السلام) داخل اتاقي در كنار مناره جنوبي دفن شد.5 به هنگام ورود به داخل رواق، قبر مقدس اردبيلي در سمت چپ ديده مي شود.
موضوع:حرم شناسی
دراین مکان مقدس شخصیتهای مدفونند که در واقع ستارگان درخشانی هستند که اگرمستقلا در مکانی بودن طلعلع خاصی داشتند وهرکدام نقش ویژه در گسترش اسلام داشتند
سيد ابوالحسن اصفهاني
سيد ابوالحسن در 1284هـ.ق. در روستاي کوچک «مديسه» از توابع «لنجان» استان اصفهان ديده به جهان گشود. پس از اتمام دوره ابتدايي، وارد حوزه علميه اصفهان گرديد و از محضر بزرگاني چون: آية الله محمد ابراهيم کلباسي، حکيم قشقايي، سيد محمد باقر درچه اي، و چهارسوقي بهره مند گرديد. در 24 سالگي براي کسب سطوح عالي حوزه به نجف اشرف هجرت کرد و در درس حضرات آيات: آخوند خراساني، سيد محمدکاظم يزدي و ميرزا حسن شيرازي شرکت جست. سه سال هم در کربلا و سامرا به سر برد.
در 1355هـ.ق. پس از فوت آيت الله نائيني مرجعيت ديني و زعامت حوزه را برعهده گرفت. سيد ابوالحسن اصفهاني تنها يک فقيه نبود، بلکه خصوصيات اخلاقي از او مرجعي عارف ساخته بود.
از بارزترين خصوصيات او گذشت بود. به عنوان نمونه در 1349هـ.ق. شخصي که کينه خصوصي با ايشان داشت، فرزند برومندش سيد محمدحسن را در صف نماز جماعت به قتل رساند. قاتل پس از ارتکاب جرم دستگير و زنداني شد. خبر به ايشان رسيد، فوراً شخصي را به عنوان نماينده خود به دادگستري فرستاد تا اسباب آزادي قاتل فرزندش را فراهم کند.
از خصوصيات ديگر او ساده زيستي بود. يکي از علما در اين باره نقل مي کند: «از کوچه اي که خرابه اي در آن قرار داشت، به همراه آيت الله اصفهاني مي گذشتم، ايشان به من فرمود: من با خانواده ام پانزده روز در اين خرابه ساکن بوديم، چون صاحبخانه ما به من گفته بود که ديگر راضي نيست در خانه اش باشيم، به ناچار آنجا را تخليه و به اين خرابه منتقل شديم تا اينکه خانه ديگري اجاره کرديم.»
سيد ابوالحسن اصفهاني نسبت به مال و اموال دنيا بي اعتنا بود و با وجود اينکه خودش نياز داشت به فقرا کمک مي کرد. آيت الله محمدتقي شيرازي که از وضعيت آيت الله اصفهاني آگاه شد 500 ليره طلا برايش فرستاد تا براي خود منزلي تهيه کند. آيت الله اصفهاني آن مبلغ را به نانوايان شهر داد تا براي تهيدستان و طلاب نان بپزند.
آيت الله ابوالحسن اصفهاني در شب 9 ذي الحجه 1365 در سن 81 سالگي دار فاني را وداع گفت.
علامه حلی
علامه حلّي در شب 29 رمضان 648 هـ . ق. در شهر عالم پرور حلّه ديده به جهان گشود. در سنين کودکي به دانش اندوزي مشغول شد و به قدري پيش رفت که ملقّب به «جمال الدين» گرديد. وي در زادگاهش که در آن روزگار از مراکز علمي ـ فرهنگي شيعي به شمار مي رفت، از محضر بزرگاني چون: پدرش شيخ يوسف سديدالدين، محقق حلّي، خواجه نصيرالدين طوسي و ابن ميثم بحراني استفاده کرد. علامه حلي پس از فوت محقق حلي در حالي که هنوز 28 سال از زندگيش گذشته بود، مرجعيت تقليد مردم را به عهده گرفت.
همزمان با اين اوضاع، در ايران سلطان محمد اولجايتو در نزديکي شهر ابهر، شهري به نام «سلطانيه» بنا کرد و در آنجا به سراسر کشور پهناور ايران حکمراني مي کرد. سلطان روزي عصباني شد و در حال عصبانيت زن خود را سه طلاقه کرد، ولي بعد پشيمان شد؛ لذا علماي اهل سنت را جمع کرد تا چاره اي بينديشند. تمام علماي اهل سنت حکم به عدم زوجيت داده، گفتند: بايد از همديگر جدا شويد[1]. يکي از علما که ناراحتي سلطان را مشاهده کرد، به او گفت: عالمي در حلّه زندگي مي کند که اين نوع طلاق را قبول ندارد. سلطان محمد پيکي را به حلّه فرستاد تا علامه را به ايران بياورند. پس از مدتي علامه حلّي به دربار سلطان محمد رفت و در جلسه اي با حضور علماي اهل سنت، با دلايل متقن ثابت کرد به اين دليل که دو شاهد هنگام اجراي طلاق حضور نداشته اند، طلاق باطل و زوجيت ثابت است. پس از اين جلسه، شاه که به قدرت علمي علاّمه حلّي پي برده بود، جلسه مناظره ميان علماي اهل سنت و علاّمه حلّي برگزار کرد که در نتيجه، علامه با دلايل متقن ولايت امام علي(عليه السلام) را به اثبات رساند. پس از اين جلسه، سلطان محمد شيعه شد و به سلطان محمد خدابنده مشهور گرديد. شاه دستور داد تشيع مذهب رسمي ايران باشد و نيز به نام دوازده امام خطبه خواند و دستور داد در تمام شهرهاي ايران، به نام ائمه سکه بزنند و سر در مساجد و اماکن متبرکه را به نام ائمه مزيّن کنند. علاّمه حلّي 10 سال ملازم سلطان بود تا اينکه پس از ده سال در 716 سلطان فوت کرد و علامه به وطنش بازگشت.
از عادات نيکوي او اين بود که هر هفته روزهاي پنج شنبه، از حلّه به زيارت امام حسين(عليه السلام) مي رفت و اين عادت تا پايان عمرش دوام داشت.
علاّمه حلّي پس از عمري تلاش و گسترش فرهنگ تشيع در سن 78 سالگي و در 21 محرم 726 دار فاني را وداع گفت. مردم علاقمند به او، پيکر پاکش را از حلّه تا نجف اشرف تشييع کرده و در حرم مطهر امام علي(عليه السلام) به خاک سپردند. از شمال ايوان طلا دري به رواق علوي گشوده شده است. پس از ورود به سمت راست، حجره اي کوچک داراي پنجره فولادي، مقبره شريف علاّمه حلّي است. (منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان)
شيخ مرتضي انصاري
شيخ مرتضي انصاري در عيد غدير 1214 در شهر دزفول ديده به جهان گشود. مادرش که زني مؤمنه بود، قبل از تولد فرزندش در خواب ديد که امام صادق(عليه السلام) قرآني با جلد طلاکاري شده به او دادند. معبرين خواب، خوابش را به فرزندي عالم و پارسا تعبير کردند. مرتضي پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي در زادگاهش در 1232هـ.ق. همراه پدرش محمدامين ـ که از علماي دزفول به شمار مي رفت ـ به کربلا هجرت کرد. مرتضي در کربلا ماند و پدر به دزفول بازگشت. وي در کربلا از محضر شيخ حسين انصاري، شريف العلما، سيد محمد مجاهد و... استفاده کرد. در 1266هـ.ق. شيخ محمدحسن صاحب جواهر در لحظات آخر عمر شيخ مرتضي انصاري را به عنوان مرجع بعد از خود معرفي کرد و در نتيجه پس از فوت صاحب جواهر، زعامت و مرجعيت مردم را برعهده گرفت. شيخ مرتضي انصاري براي کسب فيض از علماي ديار ديگر به شهرهاي بروجرد، اصفهان، کاشان، ري و مشهد هجرت کرد و چند صباحي در اين شهرها ماندگار شد و سپس به نجف بازگشت.
ميرزا حبيب الله رشتي، شيخ انصاري را مي ستايد و درباره او مي فرمايد: «شيخ سه چيز ممتاز داشت؛ علم، رياست و تقوا. رياست را به ميرزا محمدحسن شيرازي، علم را به من داد و تقوا را با خود به گور برد.»
شيخ اعظم انصاري در 18 جمادي الثاني 1281 در 67 سالگي دار فاني را وداع گفت. پيکر پاکش را پس از تشييع در حجره غربي، متصل به باب قبله صحن اميرالمؤمنين به خاک سپردند.
منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان
مقدس اردبیلی
ملاّ احمد مقدّس اردبيلي در قرن دهم هجري در اردبيل ديده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکي، براي کسب علوم و معارف اسلامي به نجف اشرف هجرت کرد. وي در آنجا فقه و علوم نقلي را از محضر سيدعلي صائغ و فلسفه را از جمال الدين محمود فراگرفت.
مقدس اردبيلي به قدري متقي و پرهيزکار بود که به «مقدس» ملقب گشت. علامه مجلسي درباره او مي گويد: «محقق اردبيلي در قداست نفس و تقوا و زهد و فضل، به مقام نهايي رسيد و در ميان عالمان متقدم و متأخر شخصيت بزرگي چون او را سراغ ندارم... کتب او داراي بالاترين مراتب دقت نظر و تحقيق است.»
شاه عباس صفوي بسيار به او علاقمند بود و از او دعوت کرد به اصفهان برود، ولي او نپذيرفت و در نجف ماندگار شد و به سروسامان دادن حوزه علميه نجف پرداخت. سيد حسن صدر در باره نقش مقدس اردبيلي در باره احياي دوباره حوزه نجف مي نويسد: «در زمان مقدس اردبيلي، دوباره کوچ علمي به نجف آغاز شد. حوزه تقويت يافت و مردم از اطراف و ديگر شهرها و بلاد، به آنجا روي آوردند و آن شهر به صورت بزرگترين مرکز علمي درآمد.»
از عادات مقدس اردبيلي اين بود که به هيچ عنوان از هيچ کس تملّق و چاپلوسي نمي کرد. در سالي از سال ها شخصي از اصفهان به نجف آمد و از مقدس اردبيلي خواهش کرد که واسطه شود تا شاه از تقصير او بگذرد، مقدس اردبيلي براي او نوشت: «باني ملک عاريت، عباس! بدان که اگر چه اين مرد اوّل ظالم بود، اکنون مظلوم مي نمايد؛ چنانکه از تقصير او بگذري شايد حق تعالي از پاره اي تقصيرات تو بگذرد بنده شاه ولايت، احمد اردبيلي.» همانطور که از متن نامه مشخّص است، او حتي يک کلمه از شاه تمجيد نکرده است.
وي در سال 993هـ . ق. در نجف اشرف ديده از جهان فروبست. او را در اتاقي که در ايوان طلا، جنب گلدسته جنوبي واقع شده، دفن نمودند.
منبع: ره توشه عتبات عاليات؛ جمعي از نويسندگان
احمد بن محمد اردبيلي از عالمان قرن دهم هجري است كه در 993 ق وفات يافت و در ايوان حرم امام علي(عليه السلام) داخل اتاقي در كنار مناره جنوبي دفن شد.5 به هنگام ورود به داخل رواق، قبر مقدس اردبيلي در سمت چپ ديده مي شود.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |