The fucked up lifestyle
The fucked up lifestyle
حتی اگه مدت زیادی نیست که اینجا زندگی میکنم، وقتی به رفتن از این شهر فک میکنم دلم بد میگیره. خیابوناش، کوچه باریکاش، پاتوقام، دوستام.. همچیش. گوشه به گوشش. همه روزای این چند سال میاد جلو چشام. بعد این همه سال اینور اونور رفتن و یک جا ثابت نموندن هنوز که هنوزه عادت نکردم به این کار. وقتی وارد یه شهری میشم برای زندگی، همه ی وابستگی و خاطره های قبلیم پاک میشه جوری که حتی دلمم برای جای قبلیم تنگ نمیشه. ولی میدونی چیه این شهر با بقیه فرق داره ؟ اینجا من شکل گرفتم. اینجا خودمو شناختم، اینجا دنیا رو یه جور دیگه دیدم. ولی مثل اینکه باید چشمامو رو همه ی اینا ببندمو اون چمدون لعنتی ُ بگیرم دست، حافظه رو پاک و احساسو خاموش کرد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |