وقتی به تو فکر نمی کنم
انگار چیزی گم کرده ام
و وقتی هم بهت فکر می کنم
انگار چیزی گیر کرده تو گلوم.
دیشب رفتم توی حیاط، زیر بارون.
همین طور با خودم اسم ات رو صدا می زدم.
چادرم خیس خیس شده بود.
فکر می کردم اگه روزی بمیرم
و تو خبر نداشته باشی چی؟
اگه زن کس دیگه ای بشم چی؟
کاش می تونستم دوست ات نداشته باشم.
کاش توفانی می اومد
و همه چیز رو با خودش می برد.
انگار چیزی گم کرده ام
و وقتی هم بهت فکر می کنم
انگار چیزی گیر کرده تو گلوم.
دیشب رفتم توی حیاط، زیر بارون.
همین طور با خودم اسم ات رو صدا می زدم.
چادرم خیس خیس شده بود.
فکر می کردم اگه روزی بمیرم
و تو خبر نداشته باشی چی؟
اگه زن کس دیگه ای بشم چی؟
کاش می تونستم دوست ات نداشته باشم.
کاش توفانی می اومد
و همه چیز رو با خودش می برد.
چند _روایت _معتبر
مصطفی_مستور
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |