در نبود کسی که باید باشد و نیست
در نبود کسی که باید باشد و نیست
نیوتن به خواب می رود
سیب ها از روی زمین به سمت درخت ها حرکت می کنند
ارشمیدس به سمت حمام حرکت می کند و لام تا کام هم حرف نمی زند
خواهران برونته در سوگ برادران رایت که هواپیمایشان سقوط کرده زار می زنند
متفقین به اتفاق برای هیتلر آستین بالا می زنند
گراهام بل و واتسن راهی برای ارتباط پیدا نمی کنند
هملت در مراسم ازدواج مادر و عمویش ، ژولیت را می بیند و شیفته اش می شود
انیشتین ، چاپلین ، چرچیل ، بتهون ، موسولینی ، چخوف ، چگوارا ، گوته ، هوگو ، کانت و دکارت
اسامی بازیکنان تیم فوتبال منتخب زمان خواهند بود
دکتر توماس ادیسون برای دنیا تاریکی تجویز می کند
مادام کوری مادربزرگ پیری خواهد شد و روزهای آخر عمرش کنار یک رادیوی قدیمی
که تنها موسیقی بی کلام پخش می کند
برای نوه هایش داستان مردی را تعریف می کنند که گالیله نام داشت
و در تمام مدت زندگی به همراه برادرش گالیور به دنبال گنجی گشت
که سال ها پیش هابیل و قابیل آن را پیدا کردند و حاتم طایی آن را از چنگشان در آورد
ونگوگ با دو گوش به خاک سپرده می شود
سقراط ، ارسطو و افلاطون تنها القابی خواهند شد که برای اثبات حماقت به این و آن نسبت داده می شود
یا اصلا چرا راه دور برویم
همین ابوریحان خودمان حتی از خانه بیرون نمی آید
عریانی تن باباطاهرمان را هیچ کس نمی بیند
حافظ ، سعدی ، شمس ،فردوسی ، خیام ، عطار ، مولانا یا همین ابن سینایمان
وزیران ، چاکران و جان نثاران دربار میرزاتقی خان امیر کبیری می شوند
که به تازگی سلسله ناچاریه را تاسیس کرده است
حتی زکریایمان هم رازی به کشفی که کرده بود نمی شود
مرغان آسمان می خندند
آسمان به زمین
زمین به زمان
و زمان به جهان ناسزا می گوید
اصلا
همه چیز به هم می ریزد
وقتی
زنی
با همه لج می کند
و با یک قیچی بزرگ
که لبه هایش به اندازه حرکت عقربه ها
در نبود کسی که باید باشد و نیست کند است
بند بند گیسوان خودش را
می بُرد ...