امروز درست 215 سال و 800 روز است که ندیدمت....
به اندازه تمام دفعاتی که دلم خواست بغلت کنم و بت بگم باباجون تو زندگیه منی ولی نشد...
امروز درست روزیه که شاید منو اگر میدیدی با دستای کوچیکت اونقدر میزدیم که خسته شی...
امیدوارم اگر برگشتم همو ببینیم...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |