خوبه!همیشه به این فکر میکردم اگه یهو بمیرم خواننده های وبلاگم وقتی ازم خبری نشه چه حسی دارن!الان فهمیدم اصلا براشون مهم نخواهد بود در نتیجه نگرانشون دیگه نیستم
امروز روز گرمی بود و من الان در حال خفگی هستم:(
دیروز خیلی دلم بچه میخواست در نتیجه رفتم بخش زنان بیمارستان!دوتا زایمان طبیعی انجام شده بود و فقط دوتا نقل و نخود فرنگی حضور داشتن!همون دوتا هم برای ارامش روحم عالی بودن!یکم تو دلم ذوق کردم بعدم به ماماناشون تبریک گفتم و رفتم سر کار خودم:)
کادو های تولدم بدک نبودن!کلا یه کیف گرفتم چرم زرشکی
و ادامش همه پول!
کیفه خیلی خوب بود!اخه این شخص اصلا خبر نداشتن من عاشق کیف مخوصا چرم و زرشکی هستم
دستگاه ضد تعریقی که به پاش توی این بی پولی ،پول ریختم هنوز جواب نداده بهم!
با برق درمان میکنه!درد بسیاری رو باید به جان بخرم که شاید اندک مایه ای از این تعریق خانمان سوزم کم شه:)
9 جلسه دیگه مونده!بعدشم هر 15 روز یک بار!
دیروز پدش خیس نبود خوب، منو سوزوند
وقتی تموم شد دلیل این همه درد رو فهمیدم!تا 22 امپر باید بالا ببرم و دستم از بس نازک و لطیفه پوستش با 7 امپر منو کشت
امیدوارم همه چی خوب شه!حوصلمم نمیاد قشنگ بنویسم برم سر زندگی که منو فریاد میزنه روزتون قشنگ....
در وجودم کسی هست !
به وسعت تو ….
که
هر شب موهایش را شانه میزند
و هر شب یاد آخرین نگاه تو…
آوار میشود…
بر تنهاییم!
بر بی کسی این اتاقم…
و من با خودم فکر میکنم
حریمِ کدامین خیال را شکسته ام
که اینگونه حقیقت میشوی در باورم؟
باور کنی یا نه
باشی یا نباشی
دوستت دارم
فرقی نمیکند خیال باشی
آرزو باشی
یا عکسی در قابِ این مانیتور
در این دنیای مجازیِ پر از مجازات
فرقی نمی کند که شعرِ کدام شاعر را میخوانی
فرقی نمیکند که میشناسیم
یا اینکه من تو را میشناسم
فرقی نمیکند که روی نیمکتی دو نفره نشسته باشیم
فرقی نمیکند که لبخندت سهم من بود یا دیگری
فرقی نمیکند که خوشحال بودیم یا ناراحت
همین را میدانم که دوستت دارم
و تو میشوی شروعِ حرف زدن
خودخواهیم را ببخش
ببخش که تو را به خواب میبینم
ببخش که واژه به واژه ی شعرم از تو داد میزند
ببخش که من عاشقت هستم…