ضرب المثل
ضرب المثل
عموما اگر شما خاطره ی تلخی داشته باشید که مسلما بیشتر از دو سه تا را همه تان در کارنامه دارید,وقتی کسی به عنوان اینکه بخواهد سر از کارتان در بیاورد یا نه,بخواهد مثلا درستش کند از شما بپرسد و بخواهد که کل ماجرای ختم شده و خاک ریخته شده رویش را نقش قبر کنید!
یا شما مثلا از کمبود خواستگار خوب رنج میبرید بعد هی دیگران با علم بر این موضوع بیایند سوال کنند که چرا ازدواج نمیکنی؟در این گونه موارد مرهم گفتن جمله : منتظر پسر یا برادر تو بودم خواهد بود!
یا در مواردی دیگر شما به دلیل نداشتن توان مالی,یا کمبود اعتماد به نفس یا هزار کوفت و زهر مار نداشته دیگرتان زن نمیگیرید یا بهتر بگویم هیچ کسی آشغال خانه اش را هم به شما نمی سپارد چه برسد به دختر,بعد هر بنی بشری,اعم از نر یا ماده,کوچک یا بزرگ دائم در هر محفلی برای اینکه سر صحبت و شوخی را باز کند دامادی شما را پیش میکشد!توصیه در اینگونه موارد این است که خونسردی خود را حفظ کنید چون آن ها حقیقت را میگویند!
از دیگر امثال نمک پاشیدن برزخم شما میتوانید :
اگر مجرد و منظور سینگل هستید شب جمعه به بیرون قدمی بگذارید و ببینید ملت چه عاشقانه در هم می تنند و شما همانند عنکبوت همچنان به زندگی تک سلولی خود ادامه میدهید!
واگر سینگل نیستید(لزوما متاهل نه)کافیست یک بار به جمع سینگل ها بروید وببینید لذت دنیا را چه کسانی می برند(عواقب رفتنتان هم پای خودتان)
القصه که امشب پدر بنده خدا,ناخواسته نمک را پاش داد!باز خدا را شکر که صبر کرد تا به خانه بیایم و بعد پاش بدهد وگرنه خدا می داند امشب بجای کل کل کردن با آتئیست های مودب مملکتم باید با چه کسانی هم کلام می شدم!