مهدی
مهدی
و هیات و اشک تو ذهنتون میاد.راحت بگم یک بار هم توی هیات ها و
مجالس به ظاهر مذهبی نبوده ام.یا به تعارف کسی رفتم یا برای صرف غذا!
این ها نه افتخاره و نه ندامت.این ها فقط خواستن گفتن یک حرفه
من تم مذهبی دارم.حسین و علی و فاطمه را جور دیگر میشناسم,جور دیگر دوست دارم
من از خیلی از عزاداری ها ناراحت میشوم.ناراحت میشوم که چقدر
تلاش کردند تا انسان ها را از جهالت در بیاورند حالا به اسم خود همان ها
عده ای ته چاه هستند.این نظر من است ممکن است غلط باشد اما من بهش
معتقدم.معتقدم که علی آن قدر مظلوم هست که هر داستان و مدح و هر
چیزی که دلشان بخواهد میچسبانند تا فقط "اشک" در بیاورند
و بعد بگویند هر کس برای حسن حتی زور بزند تا گریه کند
خدا او را خواهد بخشید ....!
من شاید خیلی مادی باشم و خودم این را بخوبی می دانم.
اما اگر فقط یک خواسته در دنیای مادی من باشد,آمدن ودیدن کسی است
که من بهش ایمان دارم.به وجودش,به آمدنش و به ماهیتش
مهدی خواهد آمد.
ولی تا آن موقع من چکار خواهم کرد!
ش.ن:صحبت زیاده در این باره.دل نوشته و دل گفته خیلی زیاده
همه اش توی یک پست جا نمیشه.میلادش مبارک
امید به آمدن و دیدنش همیشه هست,حتی اگر بدترین باشم