+ کیمیا
- بله؟!
+ بازم؟!
- چی؟!
+ چته؟!
- هیچی..
+ هیچی؟!
- اوهوم
+ کیو داری گول میزنی؟!
- ــــــــــــ
+ این اشکات برا چیه؟! این حال داغونت ینی چی؟!
- ــــــــــــ
+ چی شدی کیمیا؟!
- حالم خوب نیست ...
+ چرا انقد خودتو اذیت میکنی؟!
- دلم براش تنگه ...
+ تا کی آخه؟!
- بنظرت فراموشم کرده؟!
+ تورو خدا بهش فک نکن.
- میشه؟!
+ باید بشه!
- چجوری؟!
+ نمی دونم، ولی باید ...
- سه ماهو دو هفتس ازش خبری ندارم. البته اگ کارای احمقانمو نادیده بگیریم. ولی خب، بازم دلم تنگشه، خیلی دل تنگم ...
+ ــــــــــــ
- دلم میخاست الان بود، باهاش حرف میزدم، خیلی حرفا دارم ک بش بگم، امشب زیادی حرفام توی سینم سنگینی میکنه، امشب زیادی دلم گرفته، زیادی داغونم ...
+ ــــــــــــ
- بنظرت اونم ب من فک میکنه؟! حواسش هست دارم اینجا جون میدم؟!
+ کیمیا!
- خستم، خیلی خستم.. میدونی امشب چقد دلم مرگ میخاد؟!
+ نگو اینجوری..
- بخدا امشب انقد داغونو دل گرفتم ک حاضرم خودمو بکشم..
+ این چرندیات چیه میگی اخه؟!
- بخدا اگ وجود خانوادم جلومو نمیگرفت این کارو میکردم..
+ ــــــــــــ
- میدونی، بعضی وقتا با خودم فک میکنم شاید اگه خانوادم هم از این حالم خبر داشتن اونام ب مرگم راضی میشدن ...
+ نکن این کارو با خودت. دلم میگیره از اینکه میبینم وقتی بغض گلوتو میگیره تنها کاری ک انجام میدی اینه ک ب حمام پناه میبری و گریه میکنی.. دلم میگره وقتی چشماتو میدزدی تا مبادا کسی بفهمه گریه کردی، حالم بد میشه وقتی میبینم حرفی نمیزنی تا مبادا کسی از صدای گرفتت حالتو بفهمه، چرا خوب نیستی کیمیا؟! تا کی میخای اینجوری پیش بری؟!
- بنظرت کی قلبم خسته میشه؟! کی میفهمه دیگه نباید بزنه؟! کی میرسه روزی ک منم بالاخره بمیرم؟!
+ نگو اینجوری دیوونه..
- خستم از این زندگی، از این دوست داشتنای پنهای و غصه خوردنای پنهانی تر.. خستم از شبایی ک از زور گریه دستامو کبود میکنم ک مبادا صدای هق هقم بلند بشه و کسی از حالم باخبر ...
+ ــــــــــــ
- مگه من چقد ظرفیت دارم هان؟! تا کی میتونم تحمل کنم؟! تا کی میتونم پنهانی غصه بخورمو دم نزنم؟! تا کی میتونم سکوت کنم هان؟!
+ ــــــــــــ
- اخه چی میشد همین الان، همین الان الان خدا جونمو ازم میگرفت؟! چی میشد قلبم کار نکنه هان؟!
+ تو رو خدا اینجوری حرف نزن.
- بنظرت میشه ی دختر شانزده ساله هم سکته کنه؟!
+ وای کیمیا!
- بنظرت کی تموم میشه؟! خدا صدامو میشنوه مگه ن؟! بالاخره منم ی روز میمیرم مگ ن؟! میرسه اونروز ن؟! چی میشد همین الان برسه؟!
+ ــــــــــــ
- متنفرم، متنفر از شبایی ک تنها آرزوم مرگه، متنفرم از عشق، از دوست داشتن، حالم از خودم ب هم میخوره. اما، نمیدونم چرا هنوزم دوسش دارم ...
+ ــــــــــــ
- اون خیلی بی رحمه، خیلی بیشتر از اون چیزی ک فکرشو میکردم، ولی ی بیرحم دوست داشتنیه، اره دوسش دارم، خیلی زیاد دوسش دارم، ولی اون، اونم دوسش داره، خیلی زیاد دوسش داره، خدایا! چیکار کنم؟!...........
چجوری تحمل کنم؟! سخته برام، خیلی زیاد سخته. خدایا، صدامو میشنوی؟! دلم آرامش میخاد، آرامش مرگو میخام.. پس کی میرسه؟! کی؟!
سرم داره میترکه، چشمام میسوزه، قلبم درد میکنه، ی چیزی توی گلوم گیر کرده ک داره جونمو میگیره، ولی، من چرا زندم؟!.............
منم ی روز میمیرم، مگه ن؟!..............
+ ــــــــــــ
- بله؟!
+ بازم؟!
- چی؟!
+ چته؟!
- هیچی..
+ هیچی؟!
- اوهوم
+ کیو داری گول میزنی؟!
- ــــــــــــ
+ این اشکات برا چیه؟! این حال داغونت ینی چی؟!
- ــــــــــــ
+ چی شدی کیمیا؟!
- حالم خوب نیست ...
+ چرا انقد خودتو اذیت میکنی؟!
- دلم براش تنگه ...
+ تا کی آخه؟!
- بنظرت فراموشم کرده؟!
+ تورو خدا بهش فک نکن.
- میشه؟!
+ باید بشه!
- چجوری؟!
+ نمی دونم، ولی باید ...
- سه ماهو دو هفتس ازش خبری ندارم. البته اگ کارای احمقانمو نادیده بگیریم. ولی خب، بازم دلم تنگشه، خیلی دل تنگم ...
+ ــــــــــــ
- دلم میخاست الان بود، باهاش حرف میزدم، خیلی حرفا دارم ک بش بگم، امشب زیادی حرفام توی سینم سنگینی میکنه، امشب زیادی دلم گرفته، زیادی داغونم ...
+ ــــــــــــ
- بنظرت اونم ب من فک میکنه؟! حواسش هست دارم اینجا جون میدم؟!
+ کیمیا!
- خستم، خیلی خستم.. میدونی امشب چقد دلم مرگ میخاد؟!
+ نگو اینجوری..
- بخدا امشب انقد داغونو دل گرفتم ک حاضرم خودمو بکشم..
+ این چرندیات چیه میگی اخه؟!
- بخدا اگ وجود خانوادم جلومو نمیگرفت این کارو میکردم..
+ ــــــــــــ
- میدونی، بعضی وقتا با خودم فک میکنم شاید اگه خانوادم هم از این حالم خبر داشتن اونام ب مرگم راضی میشدن ...
+ نکن این کارو با خودت. دلم میگیره از اینکه میبینم وقتی بغض گلوتو میگیره تنها کاری ک انجام میدی اینه ک ب حمام پناه میبری و گریه میکنی.. دلم میگره وقتی چشماتو میدزدی تا مبادا کسی بفهمه گریه کردی، حالم بد میشه وقتی میبینم حرفی نمیزنی تا مبادا کسی از صدای گرفتت حالتو بفهمه، چرا خوب نیستی کیمیا؟! تا کی میخای اینجوری پیش بری؟!
- بنظرت کی قلبم خسته میشه؟! کی میفهمه دیگه نباید بزنه؟! کی میرسه روزی ک منم بالاخره بمیرم؟!
+ نگو اینجوری دیوونه..
- خستم از این زندگی، از این دوست داشتنای پنهای و غصه خوردنای پنهانی تر.. خستم از شبایی ک از زور گریه دستامو کبود میکنم ک مبادا صدای هق هقم بلند بشه و کسی از حالم باخبر ...
+ ــــــــــــ
- مگه من چقد ظرفیت دارم هان؟! تا کی میتونم تحمل کنم؟! تا کی میتونم پنهانی غصه بخورمو دم نزنم؟! تا کی میتونم سکوت کنم هان؟!
+ ــــــــــــ
- اخه چی میشد همین الان، همین الان الان خدا جونمو ازم میگرفت؟! چی میشد قلبم کار نکنه هان؟!
+ تو رو خدا اینجوری حرف نزن.
- بنظرت میشه ی دختر شانزده ساله هم سکته کنه؟!
+ وای کیمیا!
- بنظرت کی تموم میشه؟! خدا صدامو میشنوه مگه ن؟! بالاخره منم ی روز میمیرم مگ ن؟! میرسه اونروز ن؟! چی میشد همین الان برسه؟!
+ ــــــــــــ
- متنفرم، متنفر از شبایی ک تنها آرزوم مرگه، متنفرم از عشق، از دوست داشتن، حالم از خودم ب هم میخوره. اما، نمیدونم چرا هنوزم دوسش دارم ...
+ ــــــــــــ
- اون خیلی بی رحمه، خیلی بیشتر از اون چیزی ک فکرشو میکردم، ولی ی بیرحم دوست داشتنیه، اره دوسش دارم، خیلی زیاد دوسش دارم، ولی اون، اونم دوسش داره، خیلی زیاد دوسش داره، خدایا! چیکار کنم؟!...........
چجوری تحمل کنم؟! سخته برام، خیلی زیاد سخته. خدایا، صدامو میشنوی؟! دلم آرامش میخاد، آرامش مرگو میخام.. پس کی میرسه؟! کی؟!
سرم داره میترکه، چشمام میسوزه، قلبم درد میکنه، ی چیزی توی گلوم گیر کرده ک داره جونمو میگیره، ولی، من چرا زندم؟!.............
منم ی روز میمیرم، مگه ن؟!..............
+ ــــــــــــ
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |