ماهو فراموش کرده؟!
ههه ب من میگ ماهو فراموش کردم، خب ب درک، فراموش کنه ک چی، اصن منم فراموش کنه، من ک امشب میمیرم، اونم هر چی دلش میخاد فراموش کنه، امشب من میمیرم، باید بمیرم، ههه انقد خوبه ارامش مرگو حس کنی، انقد دوس دارم بالاخره تجربش کنم، ههه اره امشب تجربه میکنم، امشب بالاخره میمیرم، بالاخره منم میرم زیر خروارها خاک میخابم، جای ابدی، ههه اونم تو همون هشتاد سالگی ک دلش میخاد بمیره، اصن مهم نیست، اصن دیگ هیچی مهم نیس، من ک مردم میتونه خیلی راحت فراموش کنه، هه میتونه راحت بره با عشقش، ب من چ ربطی داره، من دیگ اون موقع مردم و برام مهم نیست، ههه من امشب قراره بمیرم، من میمیرم امشب انقد خوشحالم، انقد ارومم انگار ن انگار همین چن دقیقه پیش از گریه نفسم بند میوند، ولی خب الان میدونم ک قراره بمیرم، خدا خودش منو میبره، خودش جونمو میگیره، مگ ن خدا جون؟!
اره، من امشب باید بمیرم، خدایا میمیرم دیگ؟! تو منو میبری دیگ؟! خدایا باید ببری، باید جونمو بگیری، اینکارو نکنی خودم میکنما، مثل چند سال پیش، یادته؟! ههه داشتم میمردم، حس خوبی بود، ای کاش همون موقع مرده بودم، ای کاش اینروزا رو نمیدیدم، ولی خب امشب همه چی تموم میشه، ههه امشب قراره ب ارزوم برسم، خدایا میرسم دیگ ن؟! تو امشب اینکارو میکنی مگ ن؟! خدایا تو بخای میشه، تو بخای همه چیز شدنیه، بخا خدایا، منو ببر خدایا...
خدایا، ب خودت قسم فردا صبح چشمم ب این دنیا باز بشه دلمو رو همه چی میبندم، حتی رو تو، ب خودت قسم دیوونه میشم، میشم همونی ک نباید، ب خودت قسم فردا چشم باز کنم بد میشه، نذار، نذار این اتفاق بیافته.. نذار............
منم امشب میشم جزو همون ادمایی ک میبری پیش خودت، مگ ن؟!
منم میمیرم، همین امشب ...
یا جسمم همین امشب میمیره،
یا روحم ....
خدایا!.................................................
هیچوقت نمیبخشمش ...
هیچوقت ...
ههه ب من میگ ماهو فراموش کردم، خب ب درک، فراموش کنه ک چی، اصن منم فراموش کنه، من ک امشب میمیرم، اونم هر چی دلش میخاد فراموش کنه، امشب من میمیرم، باید بمیرم، ههه انقد خوبه ارامش مرگو حس کنی، انقد دوس دارم بالاخره تجربش کنم، ههه اره امشب تجربه میکنم، امشب بالاخره میمیرم، بالاخره منم میرم زیر خروارها خاک میخابم، جای ابدی، ههه اونم تو همون هشتاد سالگی ک دلش میخاد بمیره، اصن مهم نیست، اصن دیگ هیچی مهم نیس، من ک مردم میتونه خیلی راحت فراموش کنه، هه میتونه راحت بره با عشقش، ب من چ ربطی داره، من دیگ اون موقع مردم و برام مهم نیست، ههه من امشب قراره بمیرم، من میمیرم امشب انقد خوشحالم، انقد ارومم انگار ن انگار همین چن دقیقه پیش از گریه نفسم بند میوند، ولی خب الان میدونم ک قراره بمیرم، خدا خودش منو میبره، خودش جونمو میگیره، مگ ن خدا جون؟!
اره، من امشب باید بمیرم، خدایا میمیرم دیگ؟! تو منو میبری دیگ؟! خدایا باید ببری، باید جونمو بگیری، اینکارو نکنی خودم میکنما، مثل چند سال پیش، یادته؟! ههه داشتم میمردم، حس خوبی بود، ای کاش همون موقع مرده بودم، ای کاش اینروزا رو نمیدیدم، ولی خب امشب همه چی تموم میشه، ههه امشب قراره ب ارزوم برسم، خدایا میرسم دیگ ن؟! تو امشب اینکارو میکنی مگ ن؟! خدایا تو بخای میشه، تو بخای همه چیز شدنیه، بخا خدایا، منو ببر خدایا...
خدایا، ب خودت قسم فردا صبح چشمم ب این دنیا باز بشه دلمو رو همه چی میبندم، حتی رو تو، ب خودت قسم دیوونه میشم، میشم همونی ک نباید، ب خودت قسم فردا چشم باز کنم بد میشه، نذار، نذار این اتفاق بیافته.. نذار............
منم امشب میشم جزو همون ادمایی ک میبری پیش خودت، مگ ن؟!
منم میمیرم، همین امشب ...
یا جسمم همین امشب میمیره،
یا روحم ....
خدایا!.................................................
هیچوقت نمیبخشمش ...
هیچوقت ...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |