نون جان
نون جان
ن شاید باید پی ام بدهم ... خب از کجای حالم برایش بگویم کمی سخت است ... دلم میخواهد برایش بگویم ک اینجا دارد یک جوری میشود ... چیدن کلمات برای بعضی داستان ها سخت ...
شاید اگه براش بگویم ، لبخند بزند و بگویید هوووم چ کنم باز احمق شدی ؟؟؟
ینی چ میخواهد بگویید بهتر است او اولین نفر باشد ک میفهمد این داستان را ...
شاید هم باید کلا حرف زدن را بیخیال شوم ب دیدنش برم ... تا مثل قدیم ها با چشمهایمان سخن بگوییم از تمام ناراحتی هایمان ... و این فرسنگ ها فاصله و این درگیری های تو .... چقدر ادم را عذاب میدهد ...
"ن" جانم کاش بودی ...
__________________________________________
مقداری خسته ام انگاری همه جا خالی است خالیِ خالی ... از سلول فکر گرفته تا اتاق قلب ...
دلم مقدار کثیری مرگ میخواهد اجازه هست ؟ خب حداقل اندازه یک چرت سر کلاس بگذار بریم
شاید باید بمیرم برای تو مثلا. مرگ واژه عجیبیست ... انگار باید او را بو کشید ... دیده ک نمیشود
_______________
اهنگ گوش میکردم خوابم برد یهو پریدم از خواب ... باز هم اهنگ خاطره انگیز هوووومممم
یک روز تصمیم میگیری گذشته را ک خسته ات میکند ازخودت بکنی ب روشنی اب ها ببخشی
اما باید مراقب باشی انقدر نکنی از خودت ک تمام شوی ...