خنده
خنده
هه چی بگم دعا کنید قبول شم خیلی سوالاش چرت بود ... هممون هم مثه هم نوشته بودیم
صپ زود هم کنار پنجره اتاق خواهر نشستیم با ان پرده ابی پوکرفیسش (میدونی پرده کرکره ای بنزم انگا پوکر است ) نور هم از لای کرکره ها روی زمین میریخت و صدای محصور کننده گتجیشکا اول صپی
زدیم بیرون دیدیم هوا عالی است جان میدهد برای دویدن در اسمان ...
خلاصه دینی را بیخیال شدیم ب مدرسه ک رسیدیم دیدیم همه دوستان مثال تایر پنچراند ... خلاصه انقدر ب عکس کارت ورود ب جلسه های بچه ها خندیدم ک کبود شدم نمیدونم چم بود انگاری تمام سلولام داشتن از هم جدا میشدن
سرم گیج رفت و خوردم تو در و دیوار ...امتحان را ک دیدیم چیزهایی نوشتیم و با خودمان اهنگ کیسه کیسه خواندیم و با خودکارم ور رفتن هیچی حوصلمان سر رفت برگه را دادیم ب امید قبولی تو عمرم اینقد فاجعه نبودم ...
بد از امتحان هم انقدر خندیدم ب چرت و پرت هایی ک همه مثه هم نوشته بودیم ک دیگر پهن زمین شدم
میگویند ته هر خنده ای گریه ای است معلوم نیست امشب قرار است چ فاجعه ای رخ دهد
مثل خبر مرگ خودم را بشنوم هاهاهاها ....
الانم دارم ابنبات چوبی میخورم .... ینی میخوام بگم زندگی هنو خوشگلیاشو داره
___________________________
امممم چرا دکمه های کیبودم اینقد سفت شدن ؟؟؟ شایدم من با نیروی کمی فشار میدم .... :(