عطر تلخ
عطر تلخ
درسته همچین اهل ولنتاین نیستم اما
خشگل و مامانی کردم خودمو منتظر شدم تا بیاد همسرم
دو فنجون کاپوچینو آماده کردم
در رو که زد یه عطر خشگل قرمز قلبی شکلو دیدم تو دستاش جلوم زانو زد و با تمام عشق تقدیمم کرد
یکم صحبت کردیم باهم گفتم نوشیدنی یا شام
گفت کنار هم باشیم
یهو دیدم باز قیافش تغییر کرد سکوت کرد و اخم
گفتم چی شد باز فکر کنم دوباره بوی تلخ میادااا
گفت هیچی نیست برو بخواب
منم میرم فوتبال ببینم
رفتم که بخوابم
دوباره اومد سراغم و باز قاطی کرد و فحش به مادرم
گفتم چی شد باز
دوباره جر و بحث
و من هر چی بود می ریختم تو دلم و سعی می کردم باز آرومش کنم
خب منم تا یه اندازه صبر دارم
تا اینکه بلند شدم رفتم آشپزخونه شیر بخورم متوجه شدم رفت گوشیم و برداشت و قایمش کرد
گفتم گوشیمو بده بابا کوک کنم فردا خواب می مونم
گفت نه که نه
بازم ترسناک شده بود یه لحظه خوش بود یه لحظه حرفای ناجور
آرومش کردم و خوابید
صبح گوشیمو از زیر بالشش برداشتم
داشتم از خونه خارج می شدم که صدام کرد
گوشیتو چرا برداشتی
و منم ...رش کردم که: عزیزم مگه خودت نذاشته بودی تو دستم صبح بیدار شدم دیدم گذاشتی کنارم خوشحال شدم
و ازش خدافظی کردم و ....
منتظر شبم بازم یه برنامه دیگه شاید
.
.
.
دیشب تصمیم گرفته بودم دیگه کلا برم خونه پدرم و بگم تا خوب نشدی دیگه نمیام
ولی دلم سوخت براش
از طرف دیگه چون می دونم قاطی می کنه میاد محل کارموو بهم می زنه از اینش هم می ترسم
حالا موندم چکار کنم
باید دوباره تنهایی برم پیش دکترش...
یا الله به امید تو ...