چرخه ی انسانی
چرخه ی انسانی
تو میری اداره میبینی یکی رو میز نشسته یکی از دیوار اویزونه یکی تو عالم رویا دنبال ماهی گیریه
کارت که گیره میبینی برا انجام دادنش هزار جور بهونه بیخود میارن واز زیر کار درمیرن
تو راه برگشت خونه تو اوج ترافیک با خودت میگی
اگه من یه کار پیدا کنم به نحو احسنت انجام میدم
کار رو ومثل اونا لفت ولیس نمیدم ولی کو کار؟!
میزنه بعد این همه نذر ونیاز وخواهش یه کار برات پیدا میشه وتوشاغل میشی
یه مدت از سر کار رفتنت میگذره از خودت و انجام دادنای کارت بی خبری
من کارم میفته اداره میام تو رو تو اداره میبینم که توام شدی یکی مثل اونا
یا غرق تو خوابی یا چایی میخوری یا لم دادی .
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |