کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید...
کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید...
بعد از اینکه شیرهء تریاک آن شیر بی باک را به باد داد و خسرو را توی جوب آب پیدا کردند در حالی که با همان ذوق و قریحهء سابق این شعر را می خوند که: "کبوتری که دگر آشیان نخواهد دید، قضا همی بردش سوی دانه و دام"، پسر سوسن خانوم همسایهء دو تا خونه اون طرفتر ما هم در حالی که به خاطر مصرف شیشه توهم زده بود با نیسان رفت توی در همسایهء دیوار به دیوار ما تا ثابت کنه که صد رحمت به همون شیرهء تریاک! شنیدهها حاکی از آن است که ایشون واسه اعلام خاطرخواهی دختر همسایه بغلی یه مقدار عجله داشتن! بالاخره عاشقی هزینه هم داره!
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |