م 1 و 2
م 1 و 2
بسم الله
ای جامه به خود پیچیده !
شب را ، جز کمی ، به پا خیز ...
1و 2 *مزمل*
اول از همه .... به نام نامی ات ای الله من ... از تو ممنونم که باز او را که پر از راز های توست به من برگرداندی ... قرآن حکیم و شیرینت را ... دلم چقدر برایش لک زده بود ... برای حرف های روانش از زبان مکارم شیرازی و تفسیر های مختصرش برای تنبلی مثل من ... و برای بوییدنش ...
خدای جانم باز هم خطاب به والاترین معشوقش قرآنش را رقم زد ... ای جامه به خوذ پیچییده ، محمد والاست ... محمد امین روزی دلش از کافران سبک دل و سبک مغز گرفت ... جامه ای به خود پیچید و به استراحت پرداخت ...
ای محمد من ... ای جامه به خود پیچیده ...
برخیز و گوشه نشینی را رها کن ...
من با تو ام ... مثل همیشه ها ...
به تو گفته بودم که " از صبر و نماز کمک بگیرید " ==> 153 بقره
غصه را کنار بگذار
بلند شو در شب و نماز بخوان
نجواهای شبانه ...
رازهایی که فقط بین من و توست ... بیا برویم رویا ببینیم ...
هر چه بخواهی به تو می دهم ...
فقط بیا
فقط برخیز
صبور باش
در شب نماز شب اقامه کن
تا در روز به تو روزی های چندین برابر بدهم
تلاش های تو در شب
در روز ثمره های چشم گیر می دهد
محمد امین من ...
دیگر بر خود جامه نپیچ و در گوشه ای به غصه نگاه نکن .
* الحمــــد لله . . .