این روزهام خیلی عجیب شدن ...
این روزهام خیلی عجیب شدن ...
سلام
نمیدونم از کجا شروع کنم
دلم خیلی گرفته ...
عجیب بیتاب یارم ...
دوستی دلداری میداد و میگفت از تو بعیده
دوست دیگه ای میگفت بنظر خوب میای
اما حال دل منو فقط خدا میدونه ...
حالی که نه برای خودم شناخته شدس نه برای استاد و دوستم
موضوع از جایی شروع شد که تلاش کردم آز همه نظریه ها و افکار بیهوده خالی بشم و تنها به یک چیز تمرکز کنم
و اون هم شناخت بدون مرز خداوند بود ...
.
ای بابا چرا هرچی پیش میرم انگار هیچی بلد نیستم
چرا همه راه ها برام یکجورایی ناشناخته و مبهم شده
فاصله بین ما بنده ها با خدا که انقدر دور و دراز نبود
بعضی ها میگن ما آفریده شدیم تا در دنیا با خدا باشیم و به هر نوعی حتی ناچیز به بنده های خدا کمک کنیم
یکسری هام میگن دنیا دار مکافات و اینجا آمدیم برای جبران
و خدا وند میفرماید انسان را آفریدم از پس 3 تاریکی پی در پی ...
یکسری ها میگن اینجا برزخه ... مگه میشه نه واقعا مگه داریم ؟ وقتی خداوند مهربان و عزیزی داریم !
یکعده هم این دنیارو خیلی جدی گرفتن و کاخ و کوخ های عضیمی ساختن رائیس , وزیر , وکیل و سیاست مدار ...مثل اینکه یادشون رفته آخر کار همه , تنها یک کفن دومتریه که حتی جیبم نداره ...
حالا همه اینها یکطرف حوادث عجیبی که این روزهام و دگرگون کرده از سوی دیگه
.
.
.
من :سلام
درونم :علیک سلام
م : خوبی
درون : مرسی تو خوبی
م : نه ... !
درون : چرا
نمیدونم !
میتونم کمکت کنم ؟
نه
چطور ؟
فقط خدا میتونه کمکم کنه !
میخوای با خدا صحبت کنی ؟
آره آره یعنی امکانش هست ...
خوب پس چرا معطلی صداشون کن
چطور ؟
پس تا الان چی یاد گرفتی ؟
نمیدونم نمیدونم ااااه ه ه ه بسکن دست از سرم بردار
پس یاد بگیر !
یادم بده !
بدون وجود هرچیزی خدارو صدا کن !
نمیتونم !
اسامی خداوندو بلدی ؟
یکمی !
خوبه یکی یکی بگو .. هرکدوم که آرومت کرد درون خودت بلند صدا بزن
خدایا ... یا خدا ... یا شفیق ... یا رحمان ... یا رحیم ... یا لطیف ... یا حبیب .. یا رب یا الله , یا رب یا الله , یا رب یا الله... همینه ! آره ! پیداش کردم ... !
خب حالا چشماتو ببند و آروم صدا بزن ( چی میبینی )
یه آدم
میشناسی ؟
آره عشقمه
ازش بگذر
مگه میشه ؟؟؟!!
خدا شریک نمیخواد , نکنه اینهم یادت رفته ؟
نه , نه , یادم هست...
خب پس دوباره صدا بزن , انقدر صداشون کن تا بجز نور نبینی
( که در روئیایت یک مکان والا و زیبا قرار دارد )
یا رب یا الله
یا رب یا الله
یا رب یا الله
د: صبر کن چیکار میکنی گفتم که آروم , با تفکر بیشتر مثل اینکه داری کسی و صدا میکنی ... :) پس آروم صدا بزن ! باشه !؟
یا رب یا الله
م: ببین یه صدایی داره میاد , خیلی زیبا و گرمه ...
خوب اون صدا چی میگه ؟
لبیک ! چه حاجتى دارى بنده خدا ؟
(( امام صادق (ع ) فرمود: هر کس که ده بار بگوید یا رب یا الله به او گفته شود: لبیک ! چه حاجتى دارى ؟ ))
خیلی خوبه با صدا همراه شو و همین و تکرار کن
یا رب یا الله
یا رب یا الله
:,(
و اشکی که پایانی نداشت ...
از میان اشک مکانی سرسبز و بیکران
بخوان تا خوانده شوی از سوی پروردگارت
.
.
.
خدایا ما شمارا بیش از هرچیز دوست داریم , کمکمون کنید نام شمارو فراموش نکنیم ...
واگر روزی شمارو دیدیم با ادب و صادق باشیم ...
میترسم از زمانی که در برابر شما با زبان تند صحبت کنم ....
وااااااااای از روزی که شمارو ببینم و نشناسم ...
ادامه دارد ...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |