کنترل جمعیت
کنترل جمعیت
قبل از انقلاب از مرکز آمده بودند تا در موضوع کنترل جمعیت برای مردم سخنرانی کنند. مردم را در حیاط بهداری صف کردند و شخصی با دبدبه و کبکبۀ هرچه تمامتر یک ساعت برای مردم سخنرانی کرد. مسئول بهداری شهر نیز در کنار سخنران با حالت خبردار ایستاده بود و نفس نمیکشید. یک دفعه در میان سخنرانی، سخنران از مسئول بهداری پرسید: جناب! شما چند تا فرزند دارید؟ مسئول بهداری هم با حالت خبردار و با صدای بلند گفت: قربان! ده تا. وقتی سخنران پاسخ مسئول بهداری را شنید انگار یک سطل آب سرد روی سرش ریختهباشند، سخت تعجب کرد و تمام رشتههایش پنبه شد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |