#همه_چی_باحاله
#همه_چی_باحاله
یکی مان 13 سالش هست، یکی 31 سال. آن یکی مدیر یک مدرسه است، این یکی استاد دانشگاه، من بیکار و علاف، کسی هم که گوشه کلاس می نشیند دستبند می بافد و می فروشد.
یکی دارد بچه دار می شود آن یکی برادرش آخر هفته به دنیا می آید. من می خواهم نویسنده بشوم، مهزاد می خواهد برود انگلیس زندگی کند ، پریسا می خواهدیک خواستگار مستعد سیتیزنی پیدا کند حدیث می خواهد آخر تابستان عروسی اش را بگیرد...
ما همه با هم خیلی فرق داریم، نقطه اشتراکمان درست وسط کلاس زبان است. آن جا همه یکی می شویم. 10 دوست خوب و باحال در یک کلاس فعال و دوست داشتنی!
+ من دیگر دلم برای استاد قبلی تنگ نشد:)
#بیوفایی#شادی#همکلاسی#خوشحالی#همه_چی_باحاله
یکی دارد بچه دار می شود آن یکی برادرش آخر هفته به دنیا می آید. من می خواهم نویسنده بشوم، مهزاد می خواهد برود انگلیس زندگی کند ، پریسا می خواهدیک خواستگار مستعد سیتیزنی پیدا کند حدیث می خواهد آخر تابستان عروسی اش را بگیرد...
ما همه با هم خیلی فرق داریم، نقطه اشتراکمان درست وسط کلاس زبان است. آن جا همه یکی می شویم. 10 دوست خوب و باحال در یک کلاس فعال و دوست داشتنی!
+ من دیگر دلم برای استاد قبلی تنگ نشد:)
#بیوفایی#شادی#همکلاسی#خوشحالی#همه_چی_باحاله
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |