زنده شدن یک خاطره
زنده شدن یک خاطره
دلم تنگ شده بود برات .
ولی ای کاش نمیومدی یکم سخت کردی باز فراموش کردنت رو ...
نمیخواستم باهات اونقدر سرد حرف بزنم . ولی مجبور بودم به دلم بفهمونم که حق نداره دوباره نرم بشه .
توهم حق نداری هر وقت دلت خواست بری هر وقت دلت خواست بیای .
اینجا قانون داره .
الان هم فقط برام خاطره ای و دیگر هیچ ...
دوباره برگشتم سر خط :)
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |