خون آشام - مسعود حسنی
خون آشام - مسعود حسنی
خون آشام
شاعر : مسعود حسنی
خون آشام شب گرفته خوابو از چشمای من
حکمو صادر میکنم باید بمیره ، خفه شه
باید از دم بزنم نسلشو سمپاشی کنم
نمیذارم رگ من ظرف غذای پشه شه
مورچه ها که له شدن زیر پاهای من رو خاک
میکروبا قبل حموم نفس گندی کشیدن
منو خوردن توی دشت حیوونای درنده خو
هنوزم یادم میاد وقتی به قلبم رسیدم
هنوزم حیوون بودن درنده خو و عوضی
قلب عاشق منو به دندوناشون کشیدن
تا رسید اونجایی که یه لحظه گفتم به درخت
حیوونای جنگلی همدیگه رو نفهمیدن
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |