تلخ بود تلخ خیلی تلخ شایدم شیرین ...
تلخ بود تلخ خیلی تلخ شایدم شیرین ...
نمیدونم بگم تلخ نمیدونم بگم شیرین واقعا نمیدونم بگم اونشب واسه من چی بود ...
ادم قدر نعمتی رو که داره نمیدونه وقتی از دستش میده تازه میفهمه که چی داشته و الان چیزی جز حسرتش رو نداره ...
خیلی بیشتر از چیزایی که تو فکرت جا بشه دوست داشتم اونقدر دوست داشتم که هنوزم که هنوزه حاضرم همه چیو زیر پا بذارم تا فقط چند دقیقه ببینمت فقط ببینمت جاضرم ساعتها بعدش گریه کنم سیگار بکشم خودمو عذاب بدم ولی ببینمت ... حاضرم کل زندگیمو بدم فرناز که ببینمت ... تو به من میگی منو ببینی یا نه چه فرقی داره واسه تو هیچی ولی واسه من که کل وجودمو میبینم چرا خیلی تاثیر داره ... تو هرکار میخوای بکن هرجور که میخوای زندگی کن ولی من ... من عوض نمیشم راجب تو فرناز ... من روزای بودن با تو رو میشمردم روزای نبودنت رو هم میشمارم روزایی که ندیدمت روزایی که باهات حرف نزدم روزایی که واست دلتنگ بودم ... وایی چه روزایی دارم من ...
هنوز هم گیجم ...
کل سفر من بابلسر بود بقیه ی سفرم پشیزی ارزش نداشت من روحمو پیش تو جا گذاشتم فرناز ولی تو ... فکر کن ندونم کجایی و چیکار میکنی فرنازم ... لحظه لحظه من عذاب میکشم فقط میخوام بمیرم همین ولی عرضه اش رو ندارم ... اگه یه روز مُردم فرناز هر روزی بدون که یاد و خاطر و حسرت تو منو دق داد ...
خیلی دوست دارم فرناز ...
ادم قدر نعمتی رو که داره نمیدونه وقتی از دستش میده تازه میفهمه که چی داشته و الان چیزی جز حسرتش رو نداره ...
خیلی بیشتر از چیزایی که تو فکرت جا بشه دوست داشتم اونقدر دوست داشتم که هنوزم که هنوزه حاضرم همه چیو زیر پا بذارم تا فقط چند دقیقه ببینمت فقط ببینمت جاضرم ساعتها بعدش گریه کنم سیگار بکشم خودمو عذاب بدم ولی ببینمت ... حاضرم کل زندگیمو بدم فرناز که ببینمت ... تو به من میگی منو ببینی یا نه چه فرقی داره واسه تو هیچی ولی واسه من که کل وجودمو میبینم چرا خیلی تاثیر داره ... تو هرکار میخوای بکن هرجور که میخوای زندگی کن ولی من ... من عوض نمیشم راجب تو فرناز ... من روزای بودن با تو رو میشمردم روزای نبودنت رو هم میشمارم روزایی که ندیدمت روزایی که باهات حرف نزدم روزایی که واست دلتنگ بودم ... وایی چه روزایی دارم من ...
هنوز هم گیجم ...
کل سفر من بابلسر بود بقیه ی سفرم پشیزی ارزش نداشت من روحمو پیش تو جا گذاشتم فرناز ولی تو ... فکر کن ندونم کجایی و چیکار میکنی فرنازم ... لحظه لحظه من عذاب میکشم فقط میخوام بمیرم همین ولی عرضه اش رو ندارم ... اگه یه روز مُردم فرناز هر روزی بدون که یاد و خاطر و حسرت تو منو دق داد ...
خیلی دوست دارم فرناز ...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |