نقش مطبوعات درتوسعه فرهنگی
مقدمه
در روند توسعه فرهنگی، نگاهها بیش از هر چیز، متوجه شبکه نوین ارتباطات الکترونیکی و مطبوعات است، بهویژه آنکه امروزه سخن از آغاز زندگی در فضای ارتباطی جدید، به جای فضاهای ملی و حتی جهانی گذشته، به میان میآید. در این راستا شبکه ارتباطات جمعی و مطبوعات، نه توانای مطلقاند و نه ناتوان مطلق. در این فرایند، بین ساختار فکری و فرهنگی جامعه، و رسانههای جمعی، تأثیر و تأثری متقابل وجود دارد.
در جامعهای که مردم، به طرف معیارهای برخاسته از تولید انبوه پیش میروند، مطبوعات بنا به متقضیات جامعه، به نیاز مخاطبان، پاسخ مناسب میدهد ومسلما همین مطبوعات، در جامعهای دیگر میتواند قابلیتهای خود را همسو با ارزشهای دینی مردم، نمایان کند. در واقع رسانهها، همواره به عنوان مجاری انتقال محتوای فرهنگی عمل میکنند و نباید آنها را ابزار ایجاد فرهنگ به شمار آورد.
این شبکه به هم پیوسته، هم میتواند انبوه مخاطبان خویش را زیر رگبار اطلاعات و اخبار و فرهنگ از هم گسیخته و ارزشهای مسلط جهان صنعتی و مادیاندیش قرار دهد و هم میتواند ارتباط میان تاریخ، فرهنگ، انسان، جامعه و جهان را میسر گرداند.مطبوعات در ایران از جایگاه خاصی برخوردار نبوده و نیست. گسستگی تاریخی میان فرهنگ مکتوب در تمدن درخشان اسلامی و ایرانی با فرهنگ نوشتاری جدید، ناهمزمانی رشد رسانههای جمعی و پیشافتادگی توسعه وسایل ارتباط جمعی الکترونیک، ناهمگونی فرهنگ برآمده از رسانههای دیداری ـ شنیداری، محدویتهای توسعه فرهنگ نخبگان، ضعفهای ساختاری توسعه سیاسی وپیامدهای میراث استبدادی، از جمله مسائل مهمی هستند که فرایند توسعه مطبوعات را در جامعه ما با موانع متعددی روبهرو ساختهاند. به نحوی که این موانع موجب شدهاند مطبوعات در ایران به صورت ناموزون، نامتوازن و ناهمزمان توسعه یابد.
مفهوم توسعه
تعریف و مفهوم توسعه از جنگ جهانی دوم تا امروز کاملا تغییر کرده است. برداشتها و مفاهیم اولیه از فرهنگ، مبتنی بر کمیات اقتصادی بود و شاخصهای اقتصادی، مانند میزان تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه، مصرف انرژی، مصرف فولاد و... معرف سطح توسعه یافتگی یا عقب ماندگی بود. اما از دهه هفتاد میلادی به بعد، شاخصهای اجتماعی نیز به شاخصهای توسعه افزوده گردید. رشد جمعیت، رشد شهرنشینی، دموکراسی، عدالت اجتماعی یا توزیع عادلانه ثروت، دسترسی به وسایل ارتباط جمعی، ثبات سیاسی و بودجه آموزش و تحقیقات، عواملی بودند که به تدریج به عنوان شاخصهای توسعه پذیرفته شدند.
بروز حوادث مختلف، در دهه هشتاد میلادی، نظرها را بیش از گذشته متوجه عوامل فرهنگی ساخت و نقایص نظریه های اقتصادی توسعه را آشکارتر نمود. بروز بحران های اجتماعی، انفجار جمعیت، تضادهای قومی، پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نضج فعالیتهای مذهبی و گرایشهای دینی در غرب و فروپاشی شوروی سابق، عواملی بودند که متفکران مسایل توسعه را بیشتر متوجه اهمیت و نقش فرهنگ، در فرآیند توسعه و تغییرات اجتماعی ساخت.
امروزه جامعه ای توسعه یافته تلقی می شود که بتواند در کنار شاخصه های اقتصادی بر معیار آموزش و اطلاعات و در حقیقت عنصر دانایی اجتماعی تاکید کند. در چنین جامعه ای، رسانه ها به ویژه مطبوعات با تولید و توزیع مطلوب اطلاعات، نقش زیادی در بالا بردن آگاهی های گوناگون و ضروری به عهده می گیرند و جامعه را در نیل به تعالی و ترقی همه جانبه یاری میکنند.
اگر معضلات جامعه را به خوبی بشناسیم و اهمیت فناوری را در حل مشکلات در نظر بگیریم کمبودهای فکری، دیدگاه های غلط و موانع مفهومی و فرهنگی که وجود دارد را میتوان به جامعه معرفی کرد. در این بین رسانه ها عملا در توسعه پایدار جوامع نقش بسیار مهمی برعهده دارند و به عنوان نیروی محرکه در رشد و توسعه فرهنگی جامعه، عامل مهمی به شمار می آیند. اگر بخواهیم در کشورمان توسعه یا پیشرفتی اتفاق بیفتد، باید مزیت ها و ضعف های فرهنگی خودمان را بشناسیم.
توسعه، به آموزش و آگاهسازی و آماده کردن افکار عمومی برای بهرهبرداری از امکانات مادی و معنوی نیاز دارد. در این میان نقش رسانهها (به ویژه مطبوعات) به عنوان یکی از پارامترهای مهم توسعه فرهنگی آشکار میشود و در جامعه با کارکردهای اطلاعرسانی، آموزشی، تفریحی و سرگرمی خود، به توسعه همه جانبه کمک میکند.
توسعه فرهنگی به عنوان وجه فرهنگی توسعه ملی باید بتواند راهبردهای لازم را برای کشف و شکوفایی عناصر مساعد در فرهنگ جامعه به کار گیرد. از این رو توسعه فرهنگی باید جامعه را در کسب و رشد اصالتها، خلاقیتها و فضیلتهای اجتماعی به مدد بازشناسی و بازآفرینی فرهنگ مستعد خودی یاری دهد. در عین حال با مشارکت دادن تمامی افراد جامعه در فرهنگآفرینی و تقویت و گسترش رقابتهای سازنده، راه همگانی کردن فرهنگ را بگشاید.
جراید بخصوص روزنامه ها سودمندترین، فراوان ترین و ارزان ترین وسیله برای بالا بردن سطح آگاهی افراد جامعه و مبارزه با جهل و بیخبری به شمار می آیند. با پذیرش این موضوع که توسعه، فرآیندی چندبعدی است و توسعه اقتصادی در این میان از برجستگی خاصی برخوردار است، تا جایی که این توسعه به عبارت دقیقتر صنعتی شدن به عنوان محور اصلی وموتور حرکت هر گونه توسعه قلمداد شده، پژوهش های اندیشمندان نشان میدهد توسعه اقتصادی به پیش شرط اهرم های کمکی عوامل فرهنگی نیازمند است.
زمانی که مطبوعات به عنوان اولین رسانه ارتباط جمعی متولد شد، خبری از اینترنت، ماهواره و دیگر رسانه های ارتباط جمعی نبود; اما امروز با وجود تمامی ابزارهای پیشرفته رسانهای و ارتباط جمعی، نشریات و روزنامه ها همچنان جایگاه خود را به عنوان یک رسانه تعیین کننده در توسعه فرهنگی جوامع امروزی حفظ کردهاند.
بسیاری از دانشمندان بر این باورند که نیل به توسعه و خلق جوامع مدرن و کارآمد، بدون استفاده از رسانه های همگانی غیرممکن خواهد بود; چرا که توسعه فرآیندی است جامع و پویا که با گذر زمان، جهت گیری ها و استراتژی های آن دستخوش تحول گردیده و باید دائما با تغییرات جامعه و نیازهای آن هماهنگ شود.
در برخی جوامع به صورت آگاهانه از رسانه ها سود میجویند و روز به روز بر بهبود وضعیت فرهنگی و توسعه جامعه خود میافزایند و در برخی دیگر ناآگاهانه از رسانه های جمعی استفاده میشود که در این سیستمها تاثیر رسانه ها بر جامعه ممکن است منشا ایجاد فرهنگ نامناسب از قبیل کار فردی به جای کار گروهی، واردات به جای صادرات و ورود نامناسب فرهنگ و هنجارهای بیگانه وغیره می شود که این عوامل سبب ضعف و عقب ماندگی جوامع میگردد.
دیدگاه های حضرت امام خمینی (ره) حول فرهنگ و توسعه فرهنگی یکی از نیازهای اساسی جامعه امروز ماست. اما متاسفانه در سالهای اخیر، پارهای مطبوعات کشور با ترجمه و اقتباس از کتابها و مجلات غربی، بیش از گذشته به تبلیغ و اشاعه نظریه های غربی توسعه می پردازند و از دیدگاه های مذهبی، ملی و شخصیتهای بزرگی چون امام خمینی (ره) غافل ماندهاند.
توسعه از دیدگاه امام خمینی (ره) دارای پنج ویژگی است:
۱) جامعیت مفهوم توسعه به نحوی که کلیه ابعاد وجودی انسان را فرا میگیرد.
۲) فرهنگ اساس توسعه است.
۳) استقلال فرهنگی، عامل اصلی توسعه و وابستگی فرهنگی، عامل اصلی توسعهنیافتگی است.
۴) فرهنگ اسلامی، اساس و هدف توسعه فرهنگی است.
۵) تربیت و تعالی انسان، شرط توسعه و غایت آن است.
آنچه مشخص است این است که باید امروزه براساس یک برنامهریزی و تفکر جمعی، تمامی تهدیدها را به فرصتی برای رشد و شکوفایی تبدیل نماییم. در این میان باید از قدرت جادویی هنر و رسانه به عنوان یکی از تاثیرگذارترین شیوه های جذب مخاطب برای توسعه همه جانبه کشورمان استفاده کنیم تا آیندهای درخشان و پرامیدی را در به ثمر رسیدن زیرساخت های فکری - فرهنگی شاهد باشیم.
امروزه جامعهاي توسعه يافته تلقي ميشود كه بتواند در كنار شاخصهاي اقتصادي مانند درآمد سرانه، توزيع ناخالص ملي و نرخ مرگ و مير بر معيار آموزش و اطلاعات و در حقيقت عنصر دانايي اجتماعي تاكيد كند.
در چنين جامعهاي، مطبوعات با توليد و توزيع مطلوب اطلاعات، نقش زيادي در بالا بردن آگاهيهاي گوناگون و ضروري به عهده ميگيرند و جامعه را در نيل به تعالي و ترقي همه جانبه ياري ميكنند. مطبوعات در زمينه توسعه فرهنگي ميتوانند عامل آميختگي، توازن و پيوند دادن به باورهاي اصيل اعتقادي و سنتهاي بارور جامعه باشند و باعث پويايي افكار شوند.
كاركرد مطبوعات در عصر ارتباطات،
بيشك كاركرد مطبوعات در همه عرصهها انكارناپذير است. جرايد بهخصوص روزنامهها سودمندترين، فراوانترين و ارزانترين وسيله براي بالا بردن سطح آگاهي افراد جامعه و مبارزه با جهل و بيخبري به شمار ميآيند. با پذيرش اين موضوع كه توسعه، فرآيندي چندبعدي است و توسعه اقتصادي در اين ميان از برجستگي خاصي برخوردار است، تا جايي كه اين توسعه به عبارت دقيقتر صنعتي شدن به عنوان محور اصلي و موتور حركت هرگونه توسعه قلمداد شده، پژوهشهاي انديشمندان نشان ميدهد توسعه اقتصادي به پيششرط اهرمهاي كمكي عوامل فرهنگي نيازمند است. واقعيت اين است كه توسعه اقتصادي و فرهنگي به آموزش و آگاهسازي و آماده كردن افكار عمومي براي بهرهبرداري از امكانات مادي و معنوي نياز دارد. در اين ميان نقش مطبوعات به عنوان يكي از پارامترهاي مهم توسعه فرهنگي آشكار ميشود. مطبوعات به عنوان ركن چهارم دموكراسي در يك جامعه دموكراتيك با كاركردهاي خود (اطلاع رساني، آموزشي، تفريحي و سرگرمي) به توسعه همه جانبه كمك ميكند و توسعه كشور در يك رابطه ديالكتيكي به رشد و توسعه مطبوعات ياري ميرساند. در ايران، مطبوعات بويژه روزنامهها به دلايل سابقه تاريخي، ميراث فرهنگي و نظامهاي سياسي متمركز در طول تاريخ و ضعف نهادهاي جامعه مدني داراي مشكلات ساختاري متعددي بوده و دچار توسعه نيافتگي شده است. توسعه نيافتگي مطبوعات ايران هم در محتوا، هم در ساختار و هم نيروي انساني به چشم ميخورد.
البته بايد گفت تلاش و تكاپوي گستردهاي در فضاي عمومي رسانهاي كشور آغاز شده است. گرايش به ايجاد و توسعه كمي و كيفي مطبوعات به عنوان پديدهاي درخور توجه و اميدبخش در ميان سطوح مختلف فكري و فرهنگي جامعه تجلي يافته كه در حقيقت نوعي نياز اجتماعي به گسترش و ارتقاي فرهنگي مطبوعات كشور است. بروز اين تقابل و توجه به قالبهاي رسانهاي براي ارائه فعاليتهاي فرهنگي، سياسي و تبليغي ارزنده، موجب نشاط و حركتي سازنده است؛ اما بهطور قطع بيتوجهي به علل پيدايش و دوام نارساييها و ناپيوستگيهاي تاريخي رسانهها موجب خواهد شد اين توان بالقوه و زمينه فراهم آمده نيز بهره و نتيجه مطلوب را به دنبال نداشته باشد. بيترديد ميزان سنجش شكوفايي يا ركود مطبوعات صرفاً رشد كمي و افزايش تعداد نشريات يك جامعه نخواهد بود، بلكه چگونگي نفوذ و رسوخ رسانهها در سطوح مختلف جامعه، محتوا و مضمون پيام، تنوع و خلاقيت فكري و فني يا پاسخگويي به نيازهاي جدي و ضرورتهاي فرهنگي و اجتماعي و بسياري از موازين ديگر ارزيابي كيفي، ازجمله مقتضيات بررسي و برنامهريزي مطبوعاتي كشور است.
زماني كه نشريات به عنوان نخستين رسانه ارتباط جمعي متولد شد، خبري از اينترنت، ماهواره و ديگر رسانههاي ارتباط جمعي نبود؛ اما امروز با وجود تمامي ابزارهاي پيشرفته رسانهاي و ارتباط جمعي، نشريات و روزنامهها همچنان جايگاه خود را به عنوان يك رسانه تعيين كننده در جوامع امروزي حفظ كردهاند. شايد كمتر كسي فكر ميكرد با وجود رسانههاي مدرن امروزي با سرعت بالاي اطلاع رساني، ديگر جايي براي نشريات باقي بماند، اما رسانههاي مكتوب هيچ گاه جايگاه خود را از دست ندادند.
نگارش: ميرزايي