جز تو
جز تو
نشود نام کسی ورد زبانم جز تو
حسرتی نیست مرا در دوجهانم جز تو
همه شب خوش به نگاهت دل بی تابم بود
نکند کس گرمی درد به جانم جز تو
تو که رفتی همه ی عمر شدم با سوزت
به خودش گفت دلم هیچ نخوانم جز تو
تو چه داری که دلم محو تماشایت هست؟
نزند بهر کسی هم ضربانم جز تو
منِ تنها چه کنم دل به که بندم جز تو؟
همه درمان خودم را که بدانم جز تو؟
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |