فریبابهترین دوست من
فریبابهترین دوست من
یعنی من بایدباز هم از تنهایی ها بگویم
تنهایی که برای فرار از تنهایی یه عالمه ناگفته هایش را بر دل سپید کاغذها نوشت
تا او که باید ...بخواند
اما همه خواندند دیدند شنیدند عاشقانه هایش را
الا آنکه باید...بخواند
اما من هنوز هم دلم برایش تنگ می شود
برای ادا و اطوارهایش
برای خنده هایش
که دیگر هیچ وقت تکرار نمی شود
درست مثل فیلمی که سالها پیش دیده ام
و هنوز منتظرتکرارآنم
اگر بگویم هنوز دوستش دارم
خودش هم بشنودمی خندد...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |