خاطرات من
خاطرات من
کلاس اول بودم یا شایدم دوم دقیقا یادم نیست سنشو هر وقت تو حیاط بازی می کردم پرنده ای یا هر موجود مرده ای روزمین می دیدم دلم براش می سوخت براش قبر می کندم خاکش می کردم یه گلاییم تو حیاط خونمون بود پر پر می کردم رو قبرشونو یه کمم واسشونم آب پاشی می کردم نخند به جان خودم راست می گم خب بچه بودم شما هم خاطره هاتونو واسم بذارید...تشکر
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |