باطلاق تنهایی
باطلاق تنهایی
من تنهایی را دوست دارم چون می دانم تنها کسی که تنهایم نمی گذارد تنهاییست آری تنهایی در من ریشه دوانده و نمیشد هیچ جوره این ریشه ها را قطع کرد می نویسم چون اگر ننویسم انگار چیزی از بدنم کم است این نوشتن هم جزعی از بدنم یا شایدم وعده ای از غذا در طول روز شده همان طور که جسم نیاز به غذا دارد روح هم نیاز به غذا دارد غذای جسم مشخص است آن چیزی که غذای روح است خواندن و نوشتن است با خواندن است که روح رشد می کند و پرورش میابد و با نوشتن است که روح پرورش یافتن خودش را با خواندندنش بیشتر در میابد.
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |