یک مرخصی ِ کوتاه
یک مرخصی ِ کوتاه
دلم میخواهد یک مرخصی داشته باشم هر چند کم.. هر چند کوتاه تا به زندگی و برنامه های خودم برسم.. مثلا در تلگرام دوستی برایم پیام نگذارد ..کاری به کارم نداشته باشد.. خودم باشم و خانواده ام .. خودم باشم و کتاب هایم.. خودم باشم و برنامه ی منظم تمرین هایم.
این روز ها دیدن پیام های دوستانم اصلا خوشحالم نمی کند ! دلم بی توجهی می خواهد .. اینکه هیچکدامشان به یادم نیفتند .. حالم را نپرسند .. مهربانی نکنند.
من آدم مزخرفی هستم قبول. دوست دارم در انزوای خودم تنها باشم.. دوست دارم همیشه حفظ فاصله کنم. در تمام عمر فقط یک دوست صمیمی داشتم .. یک فاطمه ی زیبا و دوست داشتنی که صدای قشنگی داشت ..که توی عکس هایش خیلی خوب می افتاد بر عکس من که همیشه از عکس خودم بدم می آمد و .. که با او دیوانه بازی خیلی می چسبید..که حریم خصوصی سرش میشد .. که رفتارش قشنگ بود..که اس ام اس هایش در طول روز متشنجم نمی کرد.. که هر ساعتی از شبانه روز میتوانستم تنها به او پیامک بزنم ...
یک روز دعوای بدی کردیم.. از ما بعید بود .. خییلی دلخور شدیم از هم و من فهمیدم اینکه می گویند آدم هایی که همدیگر را دوست دارند زودتر و بیشتر از هم دیگر می رنجند و سخت همدیگر را می بخشند ! حقیقت دارد.
بله.. من ودوست جان دوسال است که از هم بی خبریم... .