دآلی
دآلی
سلی یه مدت می گفت حتما 19 سالگی ازدواج می کنه . یه مدت بعدش افتاد تو این فاز که نه ازدواج چیه و چرا ما باید اقا بالاسر داشته باشیم و فلان .الانم احتمالا تو این فازه ک با یکی ور بیوفته که بتونه باهاش بره جهانگردی و کل دنیا رو بگرده .
خلاصه دوشنبه که تو اوج خستگی و استیصال جلوش نشسته بودم تو "سینما ساندویچ" و داشتم به عکس بازیگرا و فیلمای رو سقفش نیگا می کردم گفت :اینجا خیلی جای باحالیه یادم باشه یه بار با شوهرم بیام .
گفتم آها
گفت تو چی ؟
گفتم ها ؟
گفت می گم تو نمی خوای ؟
گفتم این حرفا چیه خواهر من . من می تونم تو یه لحظه چشامو ببندم اراده کندم "حضرت یار " و شمایل مشکی و چشم و صدای خمارش جای شما بشینه اینجا جلوم بعد طاقت نیارم بزنم زیر گریه تازه هی اسمشم بگم ... دیگه این همه برنامه ریزی نداره که
بعد نه گذاشت نه برداشت گفت : ببین خدایی یه سوال دارم . خدایی خدایی خدایی چی می کشی ؟
گفتم سوالت خدایی خدایی خدایی خواهرِ ایهامه . درد می کشم رفیق درررررد ...
خلاصه دوشنبه که تو اوج خستگی و استیصال جلوش نشسته بودم تو "سینما ساندویچ" و داشتم به عکس بازیگرا و فیلمای رو سقفش نیگا می کردم گفت :اینجا خیلی جای باحالیه یادم باشه یه بار با شوهرم بیام .
گفتم آها
گفت تو چی ؟
گفتم ها ؟
گفت می گم تو نمی خوای ؟
گفتم این حرفا چیه خواهر من . من می تونم تو یه لحظه چشامو ببندم اراده کندم "حضرت یار " و شمایل مشکی و چشم و صدای خمارش جای شما بشینه اینجا جلوم بعد طاقت نیارم بزنم زیر گریه تازه هی اسمشم بگم ... دیگه این همه برنامه ریزی نداره که
بعد نه گذاشت نه برداشت گفت : ببین خدایی یه سوال دارم . خدایی خدایی خدایی چی می کشی ؟
گفتم سوالت خدایی خدایی خدایی خواهرِ ایهامه . درد می کشم رفیق درررررد ...
+:)
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |