خدا خدا کمک کمک ...
خدا خدا کمک کمک ...
از خودم از دوستام از تهران و بوی گندش از بالا و پایینش از مترو از خیابون ای خدا ای خدا بدم میاد بدم میاد
فرار کنم از تنم . بندازمش دور
داره یه شهر می گرده دور سرم
دلم می خواست خودمو پرت کنم پایین و اصلا اهمیت ندم کجا می رم خونه چ خبره کجاست چه قدر پول دارم و چی می شه .
گریه هه افتاد رو ویبره
می خواستم بشینم کنار پسربچه هه گریه کنم ک نشسته بود می گفت خدا خدا کمک کمک
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |