داشتم فکر می کردم
داشتم فکر می کردم
که من دوسش دارم خیلی بعد پلیس میاد جلوم می گیرتش می بره با دل بی طاقت و خون می رم می گم می خوام ببینمش می گن شما چه نسبتی باهاش داری ؟ یادم میاد گفته که کسی نباید از نسبت ما با خبر شه . پلیسه در حالی که یه جوری پوزخند می زنه انگار پاشدی اومدی ملاقات دوس پسرش می پرسه : خانوم با شمام . زنشی، خواهرشی ، نامزدشی ...؟
-من ... من خیلی نگرانشم
+دیگه دارم سناریو میدم بیرون :|
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |