211#
211#
مننننن شربتهههه امام زمان میخاااااااااااااااااام...
و اونم بگه باشه..جیغ نزن...باشه به خدا الان میریم شربته امام زمان بهت میدم
و بعد دستتو بگیره بره بنشوندت تو کافه و بگه دفترو در بیار برنامه ی سه روز بعدی رو بنویسیم
و تو داد بزنی بگی من شربت میخام :|
و بعد تمام سالاد ماکارونی که سفارش داده رو بریزی تو بشقابش و بگی من کیک شوکولاتی میخام
و اون با هر بدبختی که شده تورو بند کنه و برنامه رو بنویسید و دستتو بگیره ببره که بهت
شربت امام زمان بده :|
بعد به هر ایستگاه صلواتی که رسیدید با نیشه باز بری دو تا لیوان شربت بگیری و دو تاشو
خودت بخوری ^_^
منو زهرا داستان داریم با این شربتا...
ساله گذشته همین موقع شربته امام حسین دانشگاه...
دیروز عصر تا اذان مغرب...شربته امام زمان...
اصن باید یه رفیق داشته باشی که سرش غر بزنی که منننن از سالااااااااد ماکارونی متنفرررررم
و اون بگه الهی بترکییییی دختر چرا اینقد کیک شوکولاتی دوس داری ^_^