یوسف کنعان
یوسف کنعان
به دنیا آمدن در میان ملت بربر و زندگی طبق فرهنگشان -اگر بتوان فرهنگش خواند-جز تباهی محض یا دست بالا امیدی خوارکننده چیزی در پی ندارد.
فرهنگ این ملت یا بهتر بگویم آداب و رسومشان به مانند گودالی عمیق و تاریک است که همه افراد این ملت لاجرم در آن سقوط میکنند.اکثریت سقوط کننده گان در نتیجه ی سقوطشان می میرند و از درجه ی انسان بالقوه متمدن ساقط میشوند.حاصل این اکثریت تباه شده در عمق گودال، تداوم تعفن گودال به واسطه ی جان های تباه شده ی متعفناشان می باشد.
اما هستند کسانی که به دلیل نیرومندی جانشان و یا تصادفات ناشناخته، در اثر این سقوط مرگبار نمیمیرند اما به شدت مجروح می شوند و سرنوشت محتوم اشان، تنفس در عمق تعفن و تاریکی ،در مجاورت جان های مرده است. گاهی در میان این جان های مجروح جانی فریاد رهایی سرمی دهد اما سرنوشت محتوم و ناامیدی مطلقشان در آن عمق دهشتناک به پوزخندی آنان را خاموش می سازند.
و اما در میان سقوط کننده گان هستند کسانی که سرنوشتشان بی شباهت به افسانه ی یوسف کنعان نیست.این جان ها حتی از این سقوط مرگبار خراشی برنمی دارند.چرا؟ شاید از سر لطف ناامیدانه ی خدایان.اینان را از این گودال عمیق به تلقین هزاران رویا و امید بیرون می کشند اما افسوس که سرنوشتشان بردگی نزد ملت متمدن است.و آنان از این بردگی خرسندند و چه بسا در این خرسندی محق اند. شاید پیش رفتن در این مقایسه ی افسانه ای احمقانه به نظر برسد اما تنها لذت موجود در عمق متعفن این گودال پیش رفتن در خیال و تصور است.
یوسف از چاه رسته ی ما برده ایست خرسند اما هرچند این خرسندیش زیبا به نظر می رسد ،همیشه تاریکی و تعفن گودال را با خود دارد.زیرا مبرا شدن از تعفن و تاریکی گودالی که از بدو تولد در آن سقوط کرده ای و در آن بوده ای امکان پذیر نیست. خرسندی یوسف از چاه رسته ی ما دوامی نمیابد زیرا نور تمدن، تعفن و تاریکی او را به بوته ی آزمایش می گذارد و متوجه می شود که در یوسف ما هنوز تعفن و تاریکی وجود دارد.پس او را حبس می کند و او نام این حبس را غربت می گذارد.
اگر یوسف از چاه رسته ما به دوام خود ادامه بدهد سرانجام تعفنش را بسط می دهد و تباه کنندگان جان ها که گمان می برد برادران و پدرش هستند را فرا می خواند. دوباره لحظه ای خرسندی نه تنها برای یوسف بلکه برای حفرکنندگان گودال. اما تمدن صبری دارد و وقتی که صبرش پایان پذیرد حفرکننده گان گودال و همه سقوط کنندگان در گودال،چه آنان که از آن بیرون کشیده شدند و چه آنان که مجروح و ناتوانند و حتی مردگان را به بردگی می برد و سرانجام آنان را آواره ی بیابان می کند.
جدا از همه ی این ها ،آیا ملت ما استقامت بنی اسرائیل را دارد؟