در امتداد زندگی
در امتداد زندگی
..
سر شب بود ..
دل،،،،
گرفت ... میخواستم بنویسم
وقت نشد ..
و الان یادم رفته ... ( :
یه چیزی شبیه اعتماد در من مرده .. و به جای اون سکوت اومده .. هر کسی هر چه گفت ...
نگفتیم اشتباهه ...
شاید عالم و آدم درست باشن و من اتفاق اشتباهی باشم در جریان این زندگی
ماندن و سوختن و ساختن .. برای گذشتن از بعضی از ساعتها و دقیقه ها ... واژه ی خوبیه
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |