ولی مجرد بودن خیلی بهتره
ولی مجرد بودن خیلی بهتره
واقعا این یه ماهی که با خواستگارم کات کردم ززززنددددگییییی کردم.زندگی...میفهمی؟؟؟احساس جوونی میکردم.از ته دل میخندیدم.با فکر آزاد.حتی پوستم بهتر و شفاف تر شده بود.تپل تر شده بودم.خوشگل تر شده بودم.ولی الان که دوست پسر سابقم فهمیده که بهم خورده قضیه ازدواجم باز برگشت سراغم.کاش انقدر اوضاع زندکیش در هم نبود.کاش حال مادرش خوب میبود میسپردمش به دست سرنوشت.الهی بمیرم...میگفت از وقتی من نبودم دیگه کسی ازش مردانگیش تعریف نمیکنه.آخه من خیلی بهش اعتماد به نفس میدادم.همیشه باهاش طوری رفتار میکردم که حس کنه بزرگترین و قوی ترین و خلاص. ....ترین مرد دنیاست.از طرفی...خودم دیگه دل ندارم.من دیگه آدم سابق نیستم.احساس میکنم نمیتونم دل ببندم.کاش میشد حداقل یه چند سالی مجرد بمونم.خصوصا که کار اینبار تمومه.مامانش اینا بفهمن باز با من حرف میزن. فرداش میان خواستگاری.مادرش نگرانشه.میخواد قبل از خدای نکرده مرگش پسرشو بسپره به یه نفر....خداوندا...من چه کردم؟؟؟؟:-(
خیلی فکرمو درگیر کرده.کاش یکی متنمو بخونه و بهم بگه که ینی واقعا اون میتونه فراموش کنه که من ترکش،کردم و بعد از یه ماه با کس دیگه شروع کردم؟؟؟فک کنم دست بزنم پیدا کرده....چه کنم خدایا.....:-(
ینی از کارای قبلش جدا پشیمان شده؟؟؟