یک حرف ساده
یک حرف ساده
فردا صبح زود قرار است با حاج خانوم برویم امور مشترکین شرکت آب و فاضلاب و بابت فیش آب نجومی خانه اعتراض کنیم. چون به اندازه آب بهاء مالیات و غیره نوشته اند. من با قسمت دوم اش، یعنی اعتراض بابت آب بهای دوبل موافقم اما با قسمت اولش یعنی صبح زود رفتن مخالفم! بگذریم، به هر حال حاج خانوم راس ساعت مرا کشان کشان هم که شده تا امور مشترکین مذکور خواهد برد. ماجراهای من و حاج خانوم، شنیدنیست. اگر روزی، روزگاری حوصله داشتم برای دوده خواهم نوشت. عجیب است که برعکس روزهای اولی که شناختمش و دوستش نداشتم اکنون حتی دوستش هم دارم. و به نظرم باید گفت و اینک آخر الزمان!
کربن:
عاشق زنی نشو که می داند . که زیاد گوش می دهد،زنی که می نویسد
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻫﻴﺨﺘﻪ ﺍﺳﺖ . ﺍﻓﺴﻮﻧﮕﺮ ، ﻭﻫﻢ ﺁﮔﯿﻦ ،ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺩﺍﺭﺩ . ﺑﻪ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﺩ
ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺸﻖ ﻭﺭﺯﯾﺪﻥ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ ﯾﺎ ﻣﯽﮔﺮﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺣﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺴﻢ ﺑﺪﻝ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ،ﻋﺎﺷﻖ ﺷﻌﺮ ﺍﺳﺖ .
ﻭ ﯾﺎ ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺪ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﯾﮏ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﺑﺎﯾﺴﺘﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺯﯾﺴﺘﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﻣﺸﻮ ﮐﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﻧﺎﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﭘﯿﺶ ﻧﯿﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﭼﻨﯿﻦ ﺯﻧﯽ ﺷﻮﯼ . ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺯﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺷﻮﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ ...ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ ...
ﺍﺯﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺯﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻋﻘﺐ ﻣﻤﮑﻦ ﻧﯿﺴﺖ، ﻫﺮﮔﺰ !
ﻣﺎﺭﺗﺎ ﺭﯾﻮﺭﺍ
کربن: خواندم، برایتان نوشتم . هم حقیقت بود و هم خیال ...
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |